فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 2
100% این مطلب را پسندیده اند

چکیده ای از زندگی امام جواد(ع)

از جمله امتیازهای امام جواد(ع) شجاعت ایشان در ابراز علم و معرفی جایگاه علمی اهل بیت در نزد دشمنان است .
چکیده ای از زندگی امام جواد(ع)

حضرت امام محمد بن علی الجواد(ع) فرزند امام رضا(ع) در شب جمعه دهم ماه رجب سال 195هجری در مدینه از مادری با فضیلت به نام خیزران (سبیکه) متولد شد و خانه حضرت رضا(ع) به قدوم این مولود منور، و زخم زبانهای دشمنان ایشان بی اثر گشت . آن حضرت هفت ساله بود که پدر بزرگوار خویش را از دست داده و هدایت  و رهبری جامعه اسلامی را عهده دار شد .

مامون بعد از شهادت حضرت رضا(ع) به بغداد آمد و مقر حکومت خود را آنجا قرار داد و چون شنید که علمای بلاد به مدینه رفته اند و امامت حضرت جواد(ع) را پذیرفته اند، بهراس افتاد و آن حضرت را به بغداد احضار کرد. مامون از آن حضرت تجلیل کرد و دختر خود ام الفضل را به عقد ایشان درآورد.

امام جواد(ع) پس از مدتی با ام الفضل به قصد زیارت بیت الله الحرام به حجاز رفتند و پس از اعمال حج به مدینه برگشتند و تا مامون زنده بود در مدینه بودند. بعد از مرگ مامون برادرش معتصم به منصب خلافت نشست و چون از حضرت جواد و استقبال مردم از آن بزرگوار می ترسید، حضرت را جبراً به بغداد طلبید و طولی نکشید که حضرت جواد(ع) را شهید نمود.

عمر حضرت جواد گر چه کوتاه بود و غالباً در تبعید صرف شد، ولی عمر ایشان سراسر خیر و برکت بود. مرحوم کلینی رحمه الله در کافی از حضرت رضا نقل می کند که فرموده اند:

 هذا المولود الّذی لم یولد مولود اعظم برکهًعلی شیعتنا منه.(1/321)

این مولود ـ حضرت جواد ـ مولودی است که برای شیعیان ما پر برکت تر از او زاییده نشده است.

 

مقام علمی جواد الائمه(ع)

از جمله امتیازهای امام جواد(ع) شجاعت ایشان در ابراز علم و معرفی جایگاه علمی اهل بیت در نزد دشمنان است .

در بحار الانوار منقول است که چون حضرت رضا(ع) به شهادت رسید حضرت جواد الائمه(ع) به مسجد رسول الله آمد، منبر رفت و چنین فرمود:

انا محمّد بن علیّ الرّضا انا الجواد انا العالم بانساب النّاس فی الاصلاب انا اعلم بسرائر کم وظواهرکم و ما انتم سائرون الیه . علم منحنا من قبل خلق و بعد فناء السموات والارضین و لولا تظاهر اهل الباطل و دوله‌اهل الضلال و شوب اهل الشّکّ لقلت قولاً تعجب منه یده والآخرون ثمّ وضع یده الشّریفه‌ علی فیه و قال یا محمّد اصمت کما اصمت آباوک من قبل.(بحار 50/108)

 من محمد بن علی جوادم. من عالم به نسب های  همه‌ مردم هستم، مردمی که به دنیا آمده اند یا نیامده اند من اعلم از خود شما به ظواهر شما و باطن های شما هستم. این علم قبل از خلقت عالم هستی داشته ایم و بعد از فنای عالم هستی نیز داریم. اگر نبود تظاهرات اهل باطل و دولتهای باطل علیه ما، و اگر نبود مردم عوام و شکهای آنان، چیزهایی می گفتم که همه تعجب کنند. سپس امام جواد دست بر دهان خود نهاد و فرمود ساکت باش چنانچه پدرانت ساکت بودند.

و نیز در تاریخ آمده است که چون حضرت رضا(ع) از دنیا رفت عده ای از بزرگان و علما به مدینه آمدند و سی هزار مسئله در چند روز از حضرت جواد (ع) سوال نمودند و حضرت بدون تامل و فکر جواب تمامی سوالات آنان را دادند.

زمانی نیز که مامون عباسی آن بزرگوار را به بغداد آورد و تصمیم گرفت برای خاموشی اعتراضها دخترش را به عقد ایشان درآورد، مجلس با شکوهی ترتیب داد و علما و بزرگان را برای مناظره با آن حضرت دعوت کرد. یحیی بن اکثم یکی از علمای اهل تسنن و قاضی آن زمان، از حضرت سوال کرد که اگر فردی در حال احرام صیدی را بکشد حکم او چیست؟ حضرت جواد علیه السلام فرمودند: آن صید را در حرم کشته است یا در خارج حرم؟ عالم به حکم بوده یا جاهل؟ عمداً کشته یا نه؟ آن فرد عبد بوده یا آزاد؟ بالغ بوده یا نابالغ؟ کار اولش بوده یا قبلاً نیز صیدی کرده است؟ این صید از طیور بوده است یا نه؟ آن صید بزرگ بوده یا کوچک؟ آن کار در روز بوده یا در شب؟ احرامش احرام حج بوده یا احرام عمره؟ سوالات  آن حضرت ولوله ای در مجلس به پا کرد . مامون تا مجلس را متشنج دید و یحیی بن اکثم را مبهوت و مفتضح دید به حضرت جواد گفت که خطبه بخوانید. آن بزرگوار، ام الفضل را به پانصد درهم به عقد خود درآوردند. سپس مامون از شقوق مسئله سوال نمود و حضرت حکم کلیه شقوق را بیان نمود .

در آخر کار حضرت مسئله ای از یحیی بن اکثم پرسید و فرمود: آن چه زنی است که صبح بر مرد حرام و چون روز بلند شود بر او حلال می شود و چون ظهر می شود حرام می شود و عصر حلال و مغرب حرام و آخر شب حلال و پس از طلوع فجر حرام و بعد از طلوع فجر حلال می شود؟ یحیی بن اکثم گفت: نمی دانم، شما بگویید تا همه بدانیم. فرمودند: آن کنیزکی است که اول صبح اجنبی بوده است و چون روز بلند شد آن مرد کنیز را خرید و بر او حلال شد و ظهر او را آزاد کرد و بر او حرام شد و عصر او را به عقد خود درآورد و حلال شد و چون مغرب شد ظهار کرد و به واسطه‌ ظهار بر او حرام شد و نصف شب کفاره ظهار داد و حلال شد و آخر شب او را طلاق داد و حرام شد و چون طلوع شد رجوع کرد و او را برای خود تحلیل نمود.

 

شهادت جواد الائمه(ع)

موقعیت ویژه امام جواد(ع) در میان مسلمین سبب شده بود تا مامون کوشش کند که دل امام را به دست آورد و او را به دارالخلافه نزدیک کند.

او توطئه خود را براى از میان بردن جنبش و حرکت تشیّع در چهارچوب خلافت عبّاسیان همچنان ادامه مى داد و هدفش این بود که بین امام و پایگاه مردمى او فاصله اندازد و آن حضرت را از مردم دور سازد، ولى مى خواست به طریقى این نقشه را اجرا کند که مردم تحریک نشوند.

مامون، بر اساس همان نقشه قدیمى، در جامه دوستدار امام ظاهر شد و «امّ الفضل» دختر خود را به ازدواج ایشان درآورد تا از تایید امام(ع)برخوردار باشد و اصرار کرد که با کمال عزّت در کاخ مجلّل او زندگى کند.

امّا امام پافشارى مى ورزید که به مدینه بازگردد تا نقشه مامون را در کسب تایید امام براى پایدارى خلافتى که غصب کرده بود، نقش بر آب سازد و مشروعیّت حکومت او را در دل مردم خدشه دار نماید.

امام جواد(ع) خطّ پدر بزرگوارش را ادامه داد و به آگاهى فکرى و عقیدتى مردم پرداخت و با پایگاههاى مردمى طرفدار و مومن به رهبرى و امامتش به طور مستقیم در مسائل دینى و قضایاى اجتماعى و اخلاقى در تماس بود.

وقتى مامون، امام(علیه السلام) را به بغداد یا مرکز خلافت آورد، امام(علیه السلام)اصرار ورزید تا به مدینه بازگردد، مامون با این درخواست موافقت کرد و آن حضرت بیشتر عمر شریف خود را در مدینه گذراند. پس از مرگ مامون برادرش معتصم به خلافت رسید که فعّالیّت و کوشش هاى امام جواد(ع) را برنمی تابید، از این رو، آن حضرت را به بغداد فراخواند و هنگامى که امام(علیه السلام) وارد عراق گردید، معتصم و جعفر( پسر مامون) پیوسته، توطئه مى چیدند و براى قتل آن بزرگوار حیله مى اندیشیدند، تا این که آن حضرت را به دست همسرشان ام الفضل دختر مامون عباسی در آخر ذی القعده‌ سال 220هجری مسموم و به شهادت رساندند.

بنی عباس شهادت آن بزرگوار را پایانى می پنداشتند بر تلاشهاى چشمگیر و پر فروغشان ؛ تلاشهایى که خلفاى بنى عباس و دشمنان ایشان را آنچنان غافلگیر نمودکه نتوانستند آن حضرت را تحمل نمایند و بدین جهت در صدد شهادت آن حضرت بر آمدند .در این بخش به بررسى سه عامل از عوامل و موجبات شهادت آن حضرت  مى پردازیم:

 تقواى الهى و عدم همراهى با فساد در بار یکى از القاب آن حضرت «تقى » است که به خاطر جلوه و ظهور خاصى است که تقواى الهى آن امام همام در اجتماع آن روز نموده و جهانى از پاکى و عفاف و تقوا را فرا راه دیدگان قرار داده بود.

اما فرهنگ القاب معصومین ریشه اى اجتماعى وبرخاسته از عنایت الهى دارد که لقب «تقى » نیز از این مقوله است نگاهى به شرایط اجتماعى آن بزرگوار و وضعیت درباریان ما را بدین نکته رهنمون مى کند که دشمن تلاشى پیگیر داشت تا به گمان خود آن حضرت را با عیاشی ها و فساد دربار براى یک بار هم که شده است آلوده کند و در نتیجه آن حضرت را از چشم شیعیان و طرفدارانشان که ایشان را به خاطر پاکى و طهارت الهى اش مى ستودند ساقط کند و حتى مامون براى کشاندن آن حضرت به بزم دربار ، دخترش ام الفضل را به عقد آن حضرت در آورد اما راه بجایى نبرد و پاکى و تقواى امامت بر اندیشه باطل مامونى پیروز گشت و نورانیتى مضاعف یافت. این بار کافى است روایت ذیل را مرور کنیم.

ابن شهرآشوب در کتاب «مناقب » از محمد بن ریان نقل مى کند که مامون درباره امام محمد تقى(ع) به هر نیرنگى دست زد شایدبتواند آن حضرت را مانند خود اهل دنیا نماید و به فسق و لهواو را متمایل کند به نتیجه اى نرسید تا زمانى که خواست دخترخود را به خانه آن حضرت بفرستد دستور داد صد کنیزک اززیباترین کنیزکان را بگمارند تا زمانیکه امام جواد(ع) براى حضور در مجلس دامادى وارد مى شود با جامهاى جواهر نشان از او استقبال کنند کنیزان به آن دستور العمل رفتار کردند ولى حضرت توجهى به آنها ننمود

و مردى بود به نام «مخارق » که آوازه خوان بود و بربط نواز و ریشى دراز داشت. مامون او را طلبید واز او خواست که تلاش خود را جهت متمایل نمودن امام به امورمزبور بکار گیرد. مخارق به مامون گفت اگر ابوجعفر(ع) کمترین علاقه اى به دنیا داشته باشد من به تنهایى مقصود تو را تامین مى کنم. پس نشست مقابل آن حضرت و آواز خود را بلند کرد بگونه اى که اهل خانه دورش گرد آمدند و شروع کرد به نواختن عود و آوازخوانى. ساعتى چنین کرد ولى دید حضرت جواد(ع) نه به سوى او ونه به راست و چپ خود هیچ توجهى ننمود. سپس سربرداشت و رو به آن مرد کرد و فرمود، «اتق الله یاذاالعثنون » از خدا پروا کن اى ریش دراز پس عود و بربط از دست آن مرد افتاد و دستش از کارافتاد تا آن که بمرد. مامون از او پرسید تو را چه شد؟ گفت:وقتى که ابو جعفر(ع) فریاد برکشید آن چنان هراسیدم که هرگز به حالت اول باز نخواهم گشت.

روایت فوق بیانگر عمق توطئه مامون جهت نشانه گرفتن تقواى الهى امام جواد(ع) مى باشد که عصمت الهى امام جواد(ع) نقشه هاى آنان را نقش بر آب مى نمود. و در همین راستا سخن دیگرى که از «ابن ابى داود» نقل شده است که درجمع اطرافیان خود گفت:

خلیفه به این فکر افتاده است که ابوجعفر(ع) را براى شیعیان وپیروانش به صورت زشت و مست نا متعادل آلوده به عطر مخصوص زنان نمودار کند. نظر شما در این باره چیست؟ آنها مى گویند این کاردلیل شیعیان و حجت آنرا از بین خواهد برد اما فردى از میان آنان مى گوید جاسوسهایى از میان شیعیان برایم این چنین خبرآورده اند که شیعیان مى گویند در هر زمان باید حجتى الهى باشد وهرگاه حکومت متعرض فردى که چنین مقامى نزد آنان دارد بشود خودبهترین دلیل ست بر اینکه او حجت خداست. پس از آن «ابن ابى داود» خبر را به خلیفه منتقل مى کند دراین هنگام خلیفه این چنین اظهار نظر مى کند که «امروز در باره اینها هیچ چاره وحیله اى وجود ندارد. ابوجعفر را اذیت نکنید. پس از نومیدى ازهمراهى امام و درخشش هرچه بیشتر جلوه هاى پاکى و تقواى امام بود که دشمن تصمیم به شهادت امام(ع) را مى گیرد زیرا که هر روزشخصیت امام فروغى فروزانفتر به خویش مى گیرد و دلهاى مشتاق پاکى و عفاف را هرچه بیشتر بسوى خویش جذب مى کند.

و امام (ع)خود بى رغبتى و ناراحتى خویش را از وضعیت دربار و همراهى آنان اظهار مى داشت. «حسین مکارى » مى گوید: در بغداد بر ابوجعفر(ع)وارد شدم و در نزد خلیفه بانهایت جلالت مى زیست. با خود گفتم که حضرت جواد(ع) با این موقعیت که در اینجا دارد دیگر به مدینه برنخواهد گشت. چون این خیال در خاطر من گذشت دیدم امام سرش راپایین انداخت و پس از اندکى سربلند کرد در حالى که رنگ مبارکش زرد شده بود، فرمود: «اى حسین نان جو با نمک نیمکوب در حرم رسولخدا(ص) نزد من بهتر است از آنچه که مشاهده مى کنى.

 

برترى دانش و تفوق علمى

دومین عامل شهادت امام جواد(ع) را مى توان حضور قوى و کار آمدحضرت در صحنه هاى علمى و برترى دانش آن حضرت بر شمرد زیرا که این امر ناتوانى خلیفه را در مقابل امام جواد(ع) که بسیارى خلافت را حق آنان مى دانستند به نمایش مى گذاشت. و ضعف بنیه علمى دانشمندان دربارى را هر چه بیشتر آشکار مى ساخت که از میان مباحثات متعدد حضرت یکى از آنها را برگزیده و نقل مى کنیم.

«زرقان » که با «ابن ابى داود» دوستى و صمیمیت داشت مى گویدیک روز ابن ابى داود از مجلس معتصم باز گشت، در حالى که به شدت افسرده و غمگین بود علت را جویا شدم گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال پیش مرده بودم پرسیدم چرا؟ گفت: به خاطر آنچه از ابوجعفر «امام جواد(ع ») در مجلس معتصم برسرم آمد. گفتم:

جریان چه بود؟ گفت: شخصى به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه «معتصم » خواست که با اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد و محمد ابن على «حضرت جواد(ع ») را نیزفراخواند و از ما پرسید دست دزد از کجا باید قطع شود؟ من گفتم: از مچ دست. گفت: دلیل آن چیست؟ گفتم: چون منظور از دست در آیه تیمم «فامسحوا بوجوهکم و ایدیکم »،صورت و دستهایتان را مسح کنید» تا مچ دست است. گروهى از فقها در این مطلب بامن موافق بودند و مى گفتند: دست دزد باید از مچ قطع شود ولى گروهى دیگر گفتند: لازم است از آرنج قطع شود و چون معتصم دلیل آن را پرسید گفتند: منظور از دست در آیه شریفه وضوء:

«فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الى المرافق » صورتها و دستهایتان را تا آرنج بشویید. تا آرنج است. آنگاه معتصم رو به محمد ابن على امام جواد(ع) کرد و پرسید: نظر شما در این مساله چیست؟

گفت: اینها نظر دادند، مرا معاف بدار. معتصم اصرار کرد و قسم داد که باید نظرتان را بگویید. محمد بن على (ع) گفت: چون قسم دادى نظرم را مى گویم. اینها در اشتباه اند. زیرا فقط انگشتان دزد باید قطع شود و بقیه دست باید باقى بماند. معتصم گفت: به چه دلیل؟

گفت: زیرا رسول خدا(ص) فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مى پذیرد. بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود دستى براى او نمى ماند تا سجده نماز را به جا آورد و نیز خداى متعال مى فرماید: «و ان المساجد لله فلا تدعوا مع الله احدا» سجده گاهها از آن خداست. پس هیچ کس را همراه با خدا مخوانید. ابن ابى داود مى گوید: معتصم جواب محمد بن على را پسندید دستور دادانگشتان دزد را قطع کنند و من همانجا آرزوى مرگ کردم. پس ازسه روز ابن ابى داود به حضور معتصم مى رسد و مى گوید: به معتصم گفتم خیر خواهى براى امیرالمومنین بر من واجب است و من در این جهت سخنى مى گویم که مى دانم با آن به آتش جهنم مى افتم. معتصم گفت آن سخن چیست؟ گفتم:

چگونه امیرالمومنین براى امرى از امور دینى که اتفاق افتاده است به خاطر گفته مردى که نیمى از مردم به امامت او معتقدند وادعا مى کنند او از امیرالمومنین شایسته تر به مقام اوست، تمامى سخنان آن علماء و فقها را رها کرده و به حکم آن مرد حکم کرد؟

پس رنگ معتصم تغییر کرد و متوجه هشدار من شد و گفت: خدا را دربرابر این خیرخواهیت به تو پاداش نیک عطا کند و پس از آن بودکه تصمیم به شهادت امام (ع) گرفت.

 

بزرگداشت نهضتهاى شیعى

حسین بن على مشهور به "شهید فخ" نواده حضرت مجتبى(ع) در زمان یکى از خلفاى بنى عباس به نام هادى عباسى قیام کرد. یاد و نام او سندى بر محکومیت بنى عباس تلقى مى شد و حماسه نهضتهاى شیعى علیه خلفاى عباسى را در خاطره ها تجدید مینمود.

در حمایت ازاین شهید انقلابى روایتى نیز از امام جواد(ع) مى خوانیم: «پس از فاجعه کربلا هیچ فاجعه اى براى ما بزرگتر از فاجعه فخ نبوده است.» یکى از نویسندگان در حکمت نقش انگشترى امام جواد(ع)«نعم القادر الله » مى نویسد: بعد از آن که «مامون » همه انقلابها را سرکوب نموده و تمامى صداها را خفه کرد. طبیعى بودکه مامون و عباسیان و یارانشان احساس کنند که به نهایت آروزیشان رسیده و به ارزشمندترین آرمانهایشان که عبارت بود ازمحکم ساختن پایه هاى حکومت و سلطنتشان به طورى که دیگر هیچ نیرویى توان ایستادن در برابر جبروت و سرکشى آنان نداشته اشددست یافته اند ولى مى بینیم که بعد از این همه، نقش انگشترى امام جواد(ع) در برابر تمامى تصورات آنان قد علم مى کند وتمامى مظاهر و سرکشى و ستم آنان را محکوم مى کند آن نقش این جمله است «نعم القادرالله » چه نیکو توانمندى است خدا.

و در این راستاست که معتصم پس از این که از مردم بیعت براى خود گرفت جویاى حال امام جواد(ع) شد و دستور داد که امام جواد(ع) و همسرش ام الفضل را به بغداد فرا خوانند. زیرا که حضور و نام و یاد آن بزرگوار حماسه جهاد و پرچم آزادگى و عزت ایمان است و جلوه امامت و وصایتش مهر باطلى است بر خلافتهاى باطل بنى عباس.

درود و سلام و صلوات خدا بر جواد الائمه(ع) آن هنگام که بامیلادش جلوه زیباى مبارک ترین مولود را رقم زد و آن هنگام که باقامت زیباى امامت خویش قیامتى از شکوه و جلال و عظمت الهى رامتجلى ساخت و آن زمان که در آخر ذى قعده سال 220 هجرى دیده ازجهان فرو بست و با غروب غمگنانه و افتخار آفرین خویش تجلى بخش آیات جهاد و شهادت گشت.
 


منبع : پایگاه استاد حسین انصاریان
0
100% (نفر 2)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

فحشاء از دیدگاه آیات و روایات
آثار و نتایج قیام امام حسین(ع)
عنايت و توجه سيدالشهدا (ع)
امام آسمانی (1)
قدرت و فرمانروائى مطلقه حق بر ظاهر و باطن هستى‏
صدقه عامل دفع بلا
امام سجاد (ع) و روشهای تفسیری
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
بركرانه ی صحیفه ی سجادیه
ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر

بیشترین بازدید این مجموعه

سیمای یاران حضرت مهدی(ع)
كلام اميرالمؤمنين عليه السلام در باب حرص‏
نشانه های خدا در قرآن
نور رمضان (2)
نخستین کسی که وارد جهنم می شود!
سه اثر عجیبِ دعا برای غیر
تاثیر صلوات در حسابرسی آخرت!
ذکر کثیر چیست؟
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^