بنابراین اينگونه نبوده است كه انبیا و ائمه در انتخاب عمل آزادی نداشته باشند. تمام انبيا به جوامع خود اعلام میکنند:
(فَما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ)
میگویند ما براي اين كار پاداشي نميخواهيم و پاداش ما فقط بر عهدة خدا است. از این بیان معلوم ميشود كه کارشان آزاد بوده است. اين طور نبوده که پروردگار در کاخ مصر، دست يوسف را با شدت بگیرد و او را از کنار آن زن دور كند. خیر، يوسف جواني زيبا و با قدرت شهوت بود و يک زن جوان زيبا هم او را به گناه دعوت کرد، نگفت نميتوانم. گفت:
(مَعاذَ اللَّه)
خداي من اين کار را نميپسندد و من برای خدا جواب او را نميدهم. البته اگر حضرت يوسف ميگفت: خانم چه اجباري داريد؟! كسي دست و پاي ما را گرفته نميگذارد جلو بيايم؛ پس فايدهاي ندارد كه از من دعوت كني. من كنار تو هم قرار بگيرم مثل ميت هستم. اگر اين گونه پاسخ ميگفت، معنايش اين بود که خدا نخواسته است. اين فرق ميکند با اين که بگويد برای خاطر خدا زنا نميکنم. اینها دو مقوله است.
تمام انبياي خدا و ائمه طاهرين:، اعمال، اخلاق، کردار و منش آنها اختياري بوده است. تمام ارزش کار آنها هم به اختياري بودن اين كار است.
منبع : پایگاه عرفان