فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حقيقت اقتدا

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد دهم

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

قالَ الصّادِقُ عليه السلام:

لا يَصِحُّ الْاقْتِداءُ الّا بِصِحَّةِ قِسْمَةِ الْارْواحِ فِى الْازَلِ وَامْتِزاجِ نُورِ الْوَقْتِ بِنُورِ الْاوَّلِ. وَلَيْسَ الْاقْتِداءُ بِالتَّرَسُّمِ بِحَرَكاتِ الظّاهِرِ وَالتَّنَسُّبِ الى اوْلِياءِ الدّينِ مِنَ الْحُكَماءِ وَالْائِمَّةِ.

قالَ اللّهُ تَعالى : [يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ] «1»، أىْ مَنْ كانَ اقْتَدى بِمُحِقٍّ قُبِلَ وَزُكِّىَ.

قال اللّهُ تَعالى : [فَإِذا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلا أَنْسابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَ لا يَتَساءَلُونَ ] «2».

وَقالَ اميرُالمُؤمِنينَ عليه السلام: الْارْواحُ جُنودٌ مُجَنَّدَةٌ فَما تَعارَفَ مِنْها ائْتَلَفَ وَما تَناكَرَ مِنْها اخْتَلَفَ.

وَقيلَ لِمُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِيَّةِ رضى الله عنه: مَنْ ادَّبَكَ؟ قالَ ادَّبَنى رَبّى فى نَفْسى فَمَا اسْتَحْسَنْتُهُ مِنْ اوُلِى الْالْبابِ وَالْبَصيرَةِ تَبِعْتُهُمْ بِهِ وَاسْتَعْمَلْتُهُ وَمَا اسْتَقْبَحْتُهُ مِنَ الْجُهّالِ اجْتَنَبْتُهُ وَتَرَكْتُهُ مُسْتَنْفِراً فَاوْصَلَنى ذلِكَ الى كُنُوزِ الْعِلْمِ.

وَلا طَريقَ لِلْاكْياسِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ اسْلَمَ مِنَ الْاقْتِداءِ لِانَّهُ الْمَنْهَجُ الْاوْضَحُ وَالْمَقْصَدُ الْاصَحُّ.

قالَ اللّهُ عَزَّوجَلَّ لِاعَزِّ خَلْقِهِ مُحمَّدٍ صلى الله عليه و آله: [أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُداهُمُ اقْتَدِهْ ] «3».

وَقالَ عَزَّوجَلَّ: [ثُمَّ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْراهِيمَ حَنِيفاً] «4».

فَلَوْ كانَ لِدين اللّهِ تَعالى مَسْلَكٌ اقْوَمَ مِنَ الْاقْتِداءِ لَنَدَبَ اوْلياءَهُ وَانْبِياءَهُ الَيْهِ.

قَالَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله: فى الْقَلْبِ نورٌ لا يُضى ءُ الّا فى اتِّباعِ الْحَقِّ وَقَصْدِ السَّبيلِ وَهُوَ مِنْ نُورِ الْانْبِياءِ مُودَعٌ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ.

 [لايَصِحُّ الْاقْتِداءُ الّا بِصِحَّةِ قِسْمَةِ الْارْواحِ فِى الْازَلِ وَامْتِزاجِ نُورِ الْوَقْتِ بِنُورِ الْاوَّلِ. وَلَيْسَ الْاقْتِداءُ بِالتَّرَسُّمِ بِحَرَكاتِ الظّاهِرِ وَالتَّنَسُّبِ الى اوْلِياءِ الدّينِ مِنَ الْحُكَماءِ وَالْائِمَّةِ. قالَ اللّهُ تَعالى : [يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ ]، أىْ مَنْ كانَ اقْتَدى بِمُحِقٍّ قُبِلَ وَزُكِّىَ ]

 

در اين روايت بسيار مهم كه توجه به آن ضامن خير دنيا و آخرت است و ناديده گرفتن حقيقت آن بازكننده تمام درهاى شر دنيا و آخرت به روى انسان است، حضرت صادق عليه السلام به حقيقت اقتدا و اين كه بايد از چه كسى پيروى كرد و به چه مقامى اقتدا نمود و از كه نبايد پيروى كرد و به كه نبايد اقتدا نمود اشاره مى نمايند.

امام عليه السلام مى فرمايد:

اقتداى به هر كس و به هر كيفيت صحيح نيست، بلكه اقتدا و پيروى صحيح بايد هماهنگ با قسمت الهى در ازل باشد و موافق قانونى كه حضرت حق از آدم تا خاتم در علم ازليش اراده كرده صورت گيرد، اقتدا اگر بدين نوع باشد صحيح ورنه باطل و باعث خسارت است.

واضح تر اين كه خداوند حكيم براى رشد و كمال بندگانش و براى تأمين سلامت دنيا و آخرت عبادش از ازل مقتداهايى كامل و جامع و آراسته و پيراسته در نظر گرفته و با خلقت انسان و ظهور بشر، وجود آنان را به تدريج لباس عينيت پوشانده كه آن بزرگواران عبارتند از: انبيا و ائمه و اوليا و صاحبان دانش و بينش كه از سرمايه هاى كلان ايمانى و حالى و اعمال صالح برخوردارند.

چنانچه انسان در همه امور زندگى از آنان پيروى كرد، تمام استعدادهايش رو به كمال و رشد و رو به حق و حقيقت و رو به لقا و وصال و قرب و شرف رشد مى كند و به بى نهايت عظمت و بزرگى متصل مى گردد و اگر به آن بزرگواران پشت كرده و از رهبريت و راهنمايى هاى آنان غافل گردد به ريشه خود تيشه زده و خانه سعادت و كمال خود را به دست خود خراب كرده است!

انسان موجود عجيبى است، اين موجود متحمّل بار امانت الهى است، اين موجود به اراده ازليه خليفه حضرت حق است، اين موجود منبع و كانون علّم الاسمايى است، اين موجود ظرف هدايت و گيرنده الهام و لايق وحى و صاحب كرامت و محقق به حقيقت شرافت است، اين موجود خزانه بى پايان الهى و دارنده گوهرهاى نفيس ربانى چون عقل و فطرت و وجدان و نفس ملهمه است، اين موجود در روى زمين موجود برتر و مقام افضل و گيرنده فيض و بلكه خود او فيض مقدس است كه ظهور عينى فيض اقدسش مى گويند.

انسان را از نظر استعداد مايه قدرتى بيش از قدرت جن و ملك و حيثيتى مافوق تمام حيثيت هاست.

او در تمام عالم وجود نمونه ندارد و راهى كه براى كمال به روى او باز است، براى هيچ يك از موجودات عالم باز نيست.

ولى انسان اين هدف استعدادها و مايه هاى درونى و برونى را به تنهايى نمى تواند پرورش دهد، بلكه به اراده حضرت حق محتاج به راهنمايانى است كه او را در راه رسيدن به رشد و كمال و خير دنيا و آخرت رهنمون شوند، راهنمايانى كه شناختشان از خدا و جهان و انسان كامل است و قدرت دارند، انسان را در استفاده كردن از مواهب الهى چه مواهب مادى و چه معنوى به راه صحيح هدايت كرده و وى را تا مقام قرب و لقا و وصال حضرت دوست برسانند و اين راهنمايان جز انبيا و ائمه عليهم السلام و شاگردان واقعى آنان كه فقها و حكما و عارفانند و از اين سه طايفه تعبير به اولياء اللّه شده نيستند كه اگر انسان به آنان اقتدا كند بر اقتداى صحيح تكيه كرده و اگر از آنان روى گردان شود بدون شك دچار اقتداى به هواى نفس و شياطين داخلى و خارجى مى گردد و از اين راه ضربه هولناك غير قابل جبرانى به خويش و به ديگران مى زند!

 

حقيقت انسان و انسانيت در روايات

براى يافتن مقام انسان در درجه اوّل بايد به كتاب خدا به خصوص آيات خلقت انسان و آيات نمايشگر كرامت انسان مراجعه كرد و سپس به روايات و معارف الهيه در كتب معتبره رجوع نمود از آنجايى كه قرآن در دسترس همگان است و قسمتى از آيات مربوط به انسان از محكمات كتاب است از آوردن صدها آيه در اين زمينه خوددارى كرده و بايد با طهارت و دقت و عشق و علاقه به كتاب خدا انس گرفته و مقام انسان و انسانيت را در اين منبع بزرگ الهى مشاهده نمود، ولى چون تمام كتب حديث و به خصوص كتاب هاى اصيل و مصدرى در اختيار همه نيست و از طرفى تمام عزيزان از زبان عربى آن هم زبان روايت كه والاترين زبان بعد از قرآن است بهره ندارند به چند روايت در اين زمينه اشاره مى كنيم.

قالَ الصّادِقُ عليه السلام: الْصُّورَةُ الْانْسانِيَّةُ هِىَ اكْبَرُ حُجَّةِ اللّهِ عَلى خَلْقِهِ وَهِىَ الْكِتابُ الَّذى كَتَبَهُ اللّهُ بِيَدِهِ «5».

امام صادق عليه السلام مى فرمايد: حقيقت انسانى بزرگ ترين حجت خدا بر خلق است و اين حقيقت واقعيتى است كه به دست قدرت و عنايت خود حق بر تابلوى آفرينش نوشته شده است.

عَنِ الصّادِقِ عليه السلام: انَّ الصُّورَةَ الْانْسانِيَّةَ هِىَ الطَّريقُ الْمُسْتَقيمُ الى كُلِّ خَيْرٍ وَالْجِسْرُ الْمَمدودُ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَالنّارِ «6».

حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد: حقيقت و واقعيت انسانيت همان راه مستقيم الهى به سوى هر خيرى در دنيا و آخرت است و پلى است كه بين جهنم و بهشت كشيده شده است.

آرى، طبيعت و فطرت و نفس و روح و عقل و وجدان و تمام اعضا و جوارح انسان فرياد مى زنند كه ما براى خير و به سوى خير آفريده شده ايم و موجوديت، دفع كننده جهنم و جذب كننده بهشت الهى است، ولى اين دفع و جذب جز در سايه هدايت رهبران الهى و اقتداى به آن بزرگواران ميسّر نيست.

امام صادق عليه السلام در توضيح [اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِيمَ ] مى فرمايد:

يَعْنى ارْشِدْنا لِلُزُومِ الطَّريقِ الْمُؤَدّى الى مَحَبَّتِكَ وَالْمُبَلِّغِ الى جَنَّتِكَ وَالْمانِعِ مِنْ انْ نَتَّبِعَ اهْواءَنا فَنَعْطَبَ أوْ انْ نَأْخُذَ بِآرائِنا فَنَهْلِكَ «7».

يعنى خدايا! براى ملزم شدن به راهى كه عاقبتش عشق توست و نهايتش جنت و بهشت است ما را هدايت فرما، آن راهى كه مانع پيروى ما از هواى نفس است، هوايى كه محصولى جز نابودى ندارد و مانع از دچار شدن به خود رأيى است كه غير هلاكت ثمرى بر او نيست.

براى انسان در صورت مصرف كردن قوايش هماهنگ با خواسته هاى حق، مقامى است كه معارف الهيه از آن مقام تعبير به قرب و جذب كرده اند و اين مقام بدين كيفيت براى احدى از موجودات نيست دو مقامى كه حضرت سيدالشهدا با اشك دو ديده پاك و خدا بينش از حضرت حق در دعاى عرفه در صحراى عرفات تقاضا كرد:

الهى حَقِّقْنى بِحَقايِقِ اهْلِ الْقُرْبِ وَاسْلُكَ بى مَسْلَكَ اهْلِ الْجَذْبِ «8».

بار خدايا! مرا به حقايق اهل قرب ثابت قدم كن و به راه و روش اهل جذب ببر.

شما مى دانيد كه تمام انسان هاى مؤمن، عاشق رسيدن به اجر و مزد عبادت يعنى بهشت حقّند ولى كار عظمت و بزرگى انسان در اين جهان هستى بجايى مى رسد كه از بهشت غافل گشته و غرق در عشق دوست مى شود در اينصورت كه عشق بهشت متوجه انسان گشته و براى ورود و ديدار انسان در التهاب و اضطراب قرار مى گيرد.

انَّ الْجَنَّةَ لَاعْشَقُ لِسَلْمانَ مِنْ سَلْمانَ لِلْجَنَّةِ «9».

اشتياق بهشت براى سلمان بيشتر است از شوق سلمان به بهشت.

صدوق بزرگوار نقل مى كند:

انَّ النَّبِىَّ صلى الله عليه و آله قالَ: اشْتاقَتِ الْجَنَّةُ الى أرْبَعٍ مِنَ النِّساءِ: مَرْيَمَ بِنْتِ عِمْرانَ، وَآسِيَةَ بِنْتِ مُزاحِمٍ زَوْجَةِ فِرْعَوْنَ وَخَديجَةَ بِنْتِ خُوَيْلِدٍ زَوْجَةِ النَّبِىِّ فِى الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ وَفاطَمِةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ «10».

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: بهشت الهى عاشق چهار زن است:

مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم همسر فرعون، خديجه دختر خويلد همسر رسول خدا در دنيا و آخرت و فاطمه دختر محمّد صلى الله عليه و آله.

كار عظمت و مقام انسان و رفعت كرامت فرزند آدم و اصالت و شرافت اين موجود به جايى مى رسد كه حضرت يعسوب الدين، مولى الموحدين، امام عارفان، اسوه عاشقان حضرت اسداللّه الغالب على بن ابى طالب عليه السلام مى فرمايد:

الْعارِفُ اذا خَرَجَ مِنَ الدُّنْيا لَمْ يَجِدْهُ السّائِقُ وَالشَّهيدُ فِى الْقِيامَةِ وَلا رِضْوانُ الْجَنَّةِ فِى الْجَنَّةِ وَلا مالِكُ النّارِ فِى النّارِ. قيلَ: وَايْنَ يَقْعُدُ الْعارِفُ قالَ عليه السلام: فى مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَليكٍ مُقْتَدِرٍ «11».

به هنگامى كه عارف از دنيا مى رود، ملك حامل مردگان به قيامت و شهيد او را ملاقات نمى نمايند و حتى رضوان بهشت وى را در بهشت نمى بيند و مالك جهنم از او اثرى نمى يابد. پرسيدند: پس عارف در كجاى جاى مى گيرد؟

فرمود:

[فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ] «12».

در جايگاهى حق و پسنديده نزد پادشاهى توانا.

حضرت زين العابدين عليه السلام در صحيفه ثانيه در مناجات عارفان تقاضاهاى عجيبى از حضرت حق براى قرار گرفتن در اهل لقا و قرب و وصال و اتصال دارند:

الهى فَاجْعَلْنا مِنَ الَّذينَ تَوَشَّحَتْ اشْجارُ الشَّوْقِ الَيْكَ فى حَدائِقِ صُدُورِهِمْ، وَاخَذَتْ لَوْعَةُ مَحَبَّتِكَ بِمجامِعِ قُلُوبِهِمْ فَهُمْ الى اوْكارِ الْافْكارِ يَأْوُونَ وَفى رِياضِ الْقُرْبِ وَالْمُكاشَفَةِ يَرْتَعُونَ وَمِنْ حِياضِ الْمَحَبَّةِ بِكَأْسِ الْمُلاطَفَةِ يَكْرَعُونَ «13».

بار خدايا! اى معبود من واى مقصد و مقصود من! مرا از آن بندگانى قرار ده كه درختان شوق به تو در باغ هاى سينه آنان به هم پيچيده و آتش عشق به حضرتت در مجامع دل هاشان شعله كشيده، آنان كه به لانه انديشه در حقّت پناه برده و فكرى در اين جهان هستى جز تو ندارند و در باغ قرب و مكاشفه، در چرا هستند و از حوض عشق و محبت تو به جام لطفت شراب دوستى و قرب مى نوشند.

آرى، اين است انسان، آن موجودى كه لايق خلافت، هدايت، اصالت، شرافت، كرامت، قربت، محبت، عنايت، عافيت، سلامت، سعادت، رشادت، شهادت و جنّت است، ولى اين همه به دست آوردنش فقط در سايه اتصال به انبيا و قرآن و ائمه عليهم السلام و معارف الهيه ميسّر است و بس و اين كه اى خواننده عزيز! خود را بشناس و از رهبران الهى خبر بگير و دست به دامان آنان زن و با آن بزرگواران همراه شو، با اقتداى به ايشان راه رسيدن به كمالات انسان و درجات الهى و مقام با عظمت قرب و وصال حضرت دوست را طى كن و از اين عالم به عالم ديگر شو و به موت اختيارى بمير كه ارزش اين مردن به گفته رسول الهى از شهادت در ميدان جنگ بالاتر است.

حكيم صفاى اصفهانى در مقام با عظمت انسان مى گويد:

وحدت جمعم نه لامكان نه مكانم

 

برتر از اين هر دوام نه اين و نه آنم

رسته ام از اين مكان و كون مركب

 

فرد بسيطم محيط كون و مكانم

كى نهم اندر قفاى كام جهان گام

 

من كه سراپاى صد هزار جهانم

پيش تر از آن كه طور زايد و موسى

 

بر گله عقل و نفس و وهم شبانم

آن برى از حدّ و نقطه سيّال

 

دائره و مركز و مدير زمانم

فانيم و باقيم به مأمن سرمد

 

دهر و زمان در پناه امن و امانم

صرف وجودم نه صورتم نه هيولا

 

وحدت بى صورتم نه جسم و نه جانم

در ره عشق امتياز پير و جوان نيست

 

تا چه كند عقل پير و بخت جوانم

شمس كمالم نه آفت و نه افولم

 

باغ بهشتم نه بهمن و نه خزانم

     

 

شگفتا! دست قدرت حق و اراده حضرت رب در اين ظرف خاكى كه از او به نام انسان ياد مى كنند، چه استعدادها و چه مايه هايى قرار داده كه اگر مايه ها و استعدادها هماهنگ با راهنمايى انبيا و ائمه عليهم السلام و اولياى قرآن به كار گرفته شود از انسان موجودى عرشى و عنصرى ملكوتى و شاهبازى بهشتى و نورى ابدى، و فروغى الهى و جانى زنده و حياتى پاينده خواهند ساخت.

اگر در اين معركه كسى غفلت ورزد وعَلَم جهل و بى خبرى و پرچم سفاهت و بى خردى برافراشته دارد و بگويد: ما را به راهنمايان آسمانى و هدايت مردان الهى نيازى نيست، با ارّه اى تيز به قطع درخت كمال خويش اقدام كرده و با تيشه اى بنيان كن به جان ريشه هستى خود افتاده و درب هر گونه بدبختى را به روى خود باز كرده است.

 

 

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

 

(1)- اسراء (17): 71.

(2)- مؤمنون (23): 101.

(3)- انعام (6): 90.

(4)- نحل (16): 123.

(5)- شرح الاسماء الحسنى: 1/ 12.

(6)- تفسير الصافى: 1/ 73.

(7)- عيون اخبار الرضا: 1/ 305، باب 28، حديث 65؛ تفسير الصافى: 1/ 85؛ وسائل الشيعة: 27/ 49، باب 6، حديث 33179.

(8)- الاقبال: 349؛ مفاتيح الجنان (دعاى عرفه).

(9)- روضة الواعظين: 2/ 282؛ بحار الأنوار: 22/ 341، باب 10، حديث 52.

(10)- كشف الغمة: 1/ 466؛ بحار الأنوار: 43/ 53، باب 3، حديث 48.

(11)- بحر المعارف: 4.

(12)- قمر (54): 55.

(13)- بحار الأنوار: 91/ 150، باب 32.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

درس‏ها و عبرت‏هاى عاشورا در عرصه رفتار سياسى(4)
شب عاشورا
ورود اهلبيت اطهار عليه السلام به كوفه و ذكر خبر ...
شهادت
اوضاع سیاسی عصر امام زین العابدین علیه السلام
خواب هند
دلدارى امام بر زينب (س )
قیام امام حسین علیه السلام از دیدگاه طبری
هر روزت را تبدیل به عید کن
واعظان غير متعظ

بیشترین بازدید این مجموعه

اثرات گناه در زندگی دنیا و آخرت
دیدگاه قرآن درباره ستم پذیری و ستم ستیزی
عيد فطر، عيد بخشش و مغفرت
مساله عطش در کربلا
یک استراتژی بی‌نظیر، و یک پاسخ بی‌نظیرتر
روش کشف زبان قرآن
شعارهای عاشورا (3)
سیره عبادی امام کاظم علیه السلام
نمی خواهم در امتحانات سخت خداوند شرکت کنم!!
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^