قواعد و قوانين تمام مكتبهاى معنوى و مادى، در بهداشت بدن و لباس و خوراك و شهر و ديار، به اندازه يك دهم مقررات عالى اسلام نباشد.
قرآن و روايات و دستورهاى حكيمانه بزرگان اسلامى، حاوى بسيارى از مسائل بهداشتى است.
يكى از امتيازات دين اسلام، اهميت زيادى است كه براى طهارت و نظافت قائل شده تا آن جا كه نظافت را جزء ايمان قرار داده است:
النِّظافَةُ مِنَ اْلإيمانِ. «1»
پاكيزگى نشانه ايمان است.
در فقه اسلامى طهارت شرط اساسى نماز و بعضى ديگر از عبادات است و به خاطر اهميت آن فقها در كتابهاى خود به بحث طهارت پرداختهاند.
امروزه با پيشرفت بشر در علوم و بهداشت و كشف ميكرب و تهيه دستگاههاى لابراتوار، اهمّيّت نظافت و طهارت اسلام و ارتباط آن با سلامتى انسان به خوبى آشكار مىشود.
بسيارى از مسائل طهارت و نظافت اسلامى كه امروز براى ما امرى عادى به نظر مىآيد تا يك قرن پيش ناشناخته بود و اروپائيان تا قرن شانزدهم ميلادى نه تنها به اين مسائل آشنا نبودند، بلكه فرسنگها از نظافت و پاكيزگى به دور بودند.
چنانكه استاد «دريبر» در «منازعه بين علم و دين» مىنويسد:
«در اين زمان (عصر تمدن اسلامى) مردم پاريس معناى نظافت را نمىدانستند و مدفوعات حيوانات و آشغالهاى آشپزخانهها را جلو اطاقهاى خود مىريختند و بوى تعفن و مسموم كننده از آن بلند بود.
اسلام براى اين كه مسلمانان هميشه نظيف و پاكيزه باشند، طهارت و نظافت را عبادت و مقدمه نماز كه روزى پنج بار تكرار مىشود و طواف به دور خانه خدا قرار داده است.
طهارت اسلامى تنها نظافت ظاهرى بدن و لباس از آلودگىها نيست، بلكه بعضى از آنها مانند وضو، مايه نشاط و روشنائى جسم و روح نيز هست و برخى مانند غسل گذشته از دو اثر فوق، موجب ترميم آب كاهش يافته بدن نيز خواهد بود و بعضى مانند اسلام پاك كننده پليدىهاى درونى همچون شرك و كفر مىباشد.
بايد خود را از شرك و كفر كه پليدى باطنى است، پاك كرد؛ و از كسانى كه آلوده به آن هستند دورى شود كه قرآن فرموده است:
انَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ» «2»
جز اين نيست كه مشركان پليدند.
پارهاى از اوصاف مشركان
1- مشركان از نظر قرآن كسانى هستند در برابر موحّدان كه نه تنها اربابان و قدرتهاى مادى را در برابر اللّه نفى نمىكنند، بلكه در برابر صاحب قدرتهاى مادى، رؤسا و سلاطين كرنش مىورزند و آنها را مانند خداوند دوست دارند.
وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللّهِ انْداداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ» «3»
و برخى از مردم به جاى خدا معبودهايى انتخاب مىكنند كه آنها را آن گونه كه سزاوار است خدا را دوست داشته باشند، دوست مىدارند.
2- نيز مشركان كسانى هستند كه در ميان مردم تفرقه و اختلاف دينى مىافكنند و بجاى اتّحاد، احزاب گوناگون پديد مىآورند و هر كدام تنها حزب و گروه خود را حق و سايرين را باطل مىشمارند، قرآن به ما هشدار مىدهد كه:
وَلا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكينَ* مِنَ الَّذينَ فَرَّقُوا دينَهُمْ وَ كانُوا شِيَعاً كُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ» «4»
و از مشركان نباشيد.* مشركانى كه دينشان را بخش بخش كردند و [سرانجام] گروه گروه شدند، در حالى كه هر گروهى به آنچه [از بخشى از دين] نزد آنان است [به تصور اين كه حق است] شادمانند!
3- و از ويژگىهاى ديگر اغلب مشركان، پاى بند نبودن به عهد و پيمان است.
كَيْفَ يَكُونُ لِلْمُشْرِكِينَ عَهْدٌ عِندَ اللَّهِ وَعِندَ رَسُولِهِ إِلَّا الَّذِينَ عهَدتُّمْ عِندَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ فَمَا اسْتَقمُواْ لَكُمْ فَاسْتَقِيمُواْ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ» «5»
چگونه مشركان را نزد خدا و پيامبرش پيمانى [استوار] تواند بود [در صورتى كه همواره پيمان شكنى مىكنند] مگر كسانى كه با آنان در كنار مسجد الحرام پيمان بستهايد، پس تا زمانى كه [به پيمانشان] با شما پايدارى كنند، شما هم به پيمانتان با آنان پايدارى كنيد؛ زيرا خدا پرهيزكاران را دوست دارد.
پارهاى از خصوصيات كافران
الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَهْواً وَلَعِباً وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ نَنْسَاهُمْ كَمَا نَسُوا لِقَاءَ يَوْمِهِمْ هذَا وَمَا كَانُوا بِآيَاتِنَا يَجْحَدُونَ» «6»
آنان كه دينشان را سرگرمى و بازى گرفتند و زندگى دنيا آنان را فريفت، پس ما امروز از ياد مىبريمشان، همان گونه كه آنان ديدار امروزشان را از ياد بردند وهمواره آيات ما را انكار مىكردند.
1- كافران همانها هستند كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفتهاند.
2- زندگى دنيا آنها را مغرور ساخته است.
3- وعده ديدار آخرت را فراموش كرده و خداوند هم در آخرت آنها را فراموش خواهد كرد.
4- و چون به آيات الهى مىرسند بىدقت دست به انكار مىزنند.
5- صُمٌّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ» «7»
[كافران، در حقيقت] كر و لال و كورند، به همين سبب [درباره حقايق] انديشه نمىكنند.
6- وَالَّذينَ كَفَرُوا اوْليِاؤُهُمُ الطّاغُوتُ» «8»
و كسانى كه كافر شدند، سرپرستان آنان طغيان گرانند.
7- اذْ جَعَلَ الَّذينَ كَفَرُوا فى قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجاهِلَيَّةِ» «9»
[ياد كن] هنگامى را كه كافران [پس از قرارداد صلح حديبيه] دل هايشان را از تعصّب و خشم شديد جاهلى آكنده كردند.
در رساله نوين درباره معناى كافر چنين آمده است:
«كافر كسى است كه از اسلام برگردد و يا مسلمان بوده ولى منكر ضروريات دين مانند نماز، روزه و حج شود، به طورى كه انكارش به انكار رسالت يا تكذيب پيامبر صلى الله عليه و آله يا ناقص شمردن شريعت مقدس اسلام برگردد، يا گفتار و كردار كفرآميز از وى صادر شود، خواه مرتد «برگشته از اسلام» و خواه كافر اصلى، خواه حربى «كسى كه با مسلمانان سرجنگ دارد» و خواه ذمى «كسى كه در پناه اسلام به سر مىبرد».
نواصب، «دشنام دهندگان به ائمه عليهم السلام» و خوارج «قيام كنندگان عليه امام» و غالى «غلوّ كننده درباره ائمه به طورى كه موجب انكار الوهيت يا توحيد و يا نبوت شود» كافرند. «10» در هر صورت طهارت در اسلام امرى مهمّ و برنامهاى فوق العاده است كه شامل تمام امور ظاهر و باطن مىباشد.
از جمله امورى كه در اسلام مراعات آن لازم شمرده شده، بهداشت در غذا و اعتدال در خوراك و رعايت نظافت و پاكيزگى و سلامت بدن مىباشد و به اندازهاى در اسلام حائز اهميّت است كه؛ از بزرگان دين نقل شده است:
الْعَقْلُ السَّليمُ فِى الْجِسْمِ السَّليمِ. «11»
عقل سالم در بدن سالم است.
براى حفظ سلامت جسم و صحت بدن كه بالاترين سرمايه براى عبادت و كار و كوشش و انجام كار خير و خلاصه تأمين سعادت دنيا و آخرت است، دستورهاى زياد و مفيدى در قرآن و روايات وارد شده است:
طهارت در قرآن
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُؤُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِن كُنتُمْ جُنُباً فَاطَّهَّرُوا» «21»
اى اهل ايمان! هنگامى كه به [قصدِ] نماز برخيزيد، صورت و دستهايتان را تا آرنج بشوييد و بخشى از سرتان و روى پاهايتان را تا برآمدگى پشت پا مسح كنيد و اگر جُنُب بوديد، غسل كنيد.
انَّ اللّهَ يُحِبُّ التَّوّابينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرينَ» «13»
يقيناً خدا كسانى را كه بسيار توبه مىكنند، و كسانى را كه خود را [با پذيرش انواع پاكىها از همه آلودگىها] پاكيزه مىكنند؛ دوست دارد.
وَثِيابَكَ فَطَهِّرْ» «14»
و جامهات را پاك كن.
فَاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ» «15»
از پليدى كنارهگيرى كنيد.
ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ» «16»
سپس بايد آلودگىهاى خود را [كه در مدت مُحرم بودن و قربانى كردن و سر تراشيدن بر بدنهايشان قرار گرفته] برطرف كنند.
سلامتى تن و زيبائى و شادابى آن، از جمله امورى است كه جزء رسالت اسلام قرار گرفته است، بطورى كه شخص در ترازوى اسلام، آن وزن و احترام شايسته را پيدا نمىكند، مگر اين كه به نظافت بدن و مسائل بهداشتى با جدّيّت پايبند بوده و در خوراك و پوشاك و مسكن و وضع ظاهرش از چرك و كثافات و حالات نفرت آور به دور باشد.
سلامتى و پاكى بدن نه تنها از لحاظ مادى مايه سعادت است بلكه اثر عميقى هم در تربيت روحى و معنوى و موفقيّت در قيام به وظايف زندگى دارد، آن چنان وظايفى كه قيام به آنها بدون داشتن بدن چابك و تن سالم و بنيه نيرومند و با ظرفيت، ممكن نيست.
اسلام هم، بدن را گرامى شمرده، لذا پاكى كامل آن را اساس ضرورى براى هر نماز قرار داده و نماز را هم در شبانه روز پنج نوبت واجب كرده كه در آنها بايد اعضاى ظاهرى از قبيل دستها و آرنجها و سر و پاها كه در معرض گرد و خاك و كثافات و غيره، بيشتر قرار مىگيرد، با آب پاك و نظيف شسته شود، علاوه بر اين، در حالاتى هم از قبيل جنابت، شستشوى تمام بدن را واجب كرده است.
آيات فوق موضوع ديگرى، يعنى آرايش و تجمّل و پوشيدن زيباترين و نظيفترين جامهها را نيز در هنگام شركت در مجالس عمومى كه مساجد را نمونه مهم آنها شمرده است توصيه مىكند.
البته اين تجمّل ساده و طبيعى غير از آن تجمّلهاى جلف و سبك و مصنوعى بىشخصيتها مىباشد. بلكه مقصود تجمّل و نظافتى است توأم با وقار و شخصيت، توأم با نظافت و زيبايى روح كه از آن، به توبه كارى، يعنى روگردانى از گناه و به تعبير ديگر آلايش روحى تعبير كرده است، پس مردمى كه داراى اين حالند، آنان به مصداق اين آيه «17»، نظيف واقعى بوده و محبوب خدايند. «18»
برون نرفته زخود حسن يار نتوان ديد |
درون بيضه صفاى بهار نتوان ديد |
|
خط عذار تو بارست بر دل عشاق |
كه چشم آينه را درغبار نتوان ديد |
|
بريز خون مرا و خمار خود بشكن |
كه چشم مست تو را در خمار نتوان ديد |
|
لطافت رخ ازين بيشتر نمىباشد |
كه بىنقاب تو را آشكار نتوان ديد |
|
تلاش ديدن آن گلعذار ساده دلى است |
به ديدهاى كه ره انتظار نتوان ديد |
|
ره صلاح به دست آر در جوانىها |
كه پيش پا به چشم مزار نتوان ديد |
|
(صائب تبريزى)
آياتى كه در قرآن مجيد درباره منافع آب و اين كه از مهمترين مطهّرات است و هر موجود زنده از اين مايه «حيات مايه» هستى گرفته، نازل شده از معجزات شگفت آور كتاب خداست.
آب در روايات
در بحار الانوار مسائل مهمى درباره آب ذكر شده، تا بيش از پيش روشن شود كه اسلام چه اندازه براى بهداشت بدن و سلامت جسم و نظافت همه جانبه زندگى اهميت و ارزش قائل است. «91» امام صادق عليه السلام فرمود:
سرور نوشابه اهل بهشت، آب است. «02» و نيز حضرت فرمود:
آب زمزم درمان است. «21»
و نيز حضرت فرمود:
آب زمزم، درمان هر درد و امان از هر ترس است. «22» حضرت صادق عليه السلام به خالد بن جرير فرمود: كه اگر من نزد شماها بودم هر روز سر نهر فرات مىرفتم و غسل مىكردم و هر روز يك دانه انار مىخوردم. «23» على عليه السلام فرمود: بر تب دار آب سرد بپاشيد كه گرمى بدن آن را براندازد. «24» حضرت صادق عليه السلام فرمود: آب خنك، داغى را خاموش كند و صفرا را آرام نمايد و خوراك را در معده آب كند و تب را از ميان بردارد. «25» و نيز حضرت فرمود: هر كدام به حمام رويد سه مشت از آب داغ بنوشيد كه چهره را خرّمتر كند و درد تن را از بين ببرد. «26» و نيز حضرت فرمود: آب جوشيده براى هر چه خوبست و به هيچ چيز زيان ندارد. «27» امام رضا عليه السلام فرمود: آب هفت جوش كه هر بار در ظرفى جوشيده، تب را از بين ببرد و ساقها و گامها را قوت بخشد. «28» از ابن عباس روايت شده: آب زمزم تب و سردرد را معالجه كند و سركشيدن در آن ديده را روشن نمايد، هر كه براى درمان نوشد؛ خداوند شفايش بخشد و هر كه براى گرسنگى از آن بياشامد خداوند سيرش كند. «29» رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: آب سرور نوشابهها در دنيا و آخرت است. «30»
آب ناودان درمان بيمار است، آب باران درمان همه دردهاست.
امام سجّاد عليه السلام فرمود: دو چيز در درون در نيايند مگر اين كه براى آن بهبودى آورند: انار و آب نيم گرم. «31» حضرت على عليه السلام فرمود: گرمى تب را با بنفشه و آب سرد بشكنيد. «23» و نيز حضرت فرمود: آب باران را بنوشيد كه تن را پاك كند و بيمارىها را علاج نمايد. خداوند در سوره انفال فرموده است:
وَ يُنَزِّلُ عَلَيْكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً لِيُطَهِّرَكُمْ بِهِ وَ يُذْهِبَ عَنْكُمْ رِجْزَ الشَّيْطانِ وَ لِيَرْبِطَ عَلى قُلُوبِكُمْ وَ يُثَبِّتَ بِهِ اْلَاقْدامَ» «33»
و برايتان آبى از آسمان نازل كرد تا شما را به وسيله آن [از آلودگىها] پاك كند، و وسوسه شيطان را [كه از بدترين كثافات است] از شما برطرف نمايد، و دلهايتان را استحكام دهد، و گامهايتان را به آن استوار و پا برجا كند. «34» اين آيه در جنگ بدر نازل شد، آن جا كه مسلمانان بر تپه خاكى منزل داشتند كه پا در آن فرو مىرفت و بى آب بود و خوابيدند و بيشتر شان محتلم شدند و شبانه باران بر آنها باريد تا در وادى روان شد، مسلمانان غسل كردند و زمين زير پاى آنان محكم شد، گامهايشان براى جنگ استوار گشت و پليدى شيطان كه جنابت و وسوسه بود از آنان دور شد و دلشان به اعتماد بر لطف حق به هم پيوست.
ابن أبى طيفور پزشك مىگويد: بر امام كاظم عليه السلام وارد شدم و ايشان را از نوشيدن آب نهى كردم، حضرت فرمود: آب باكى ندارد، خوراك را در معده هموار مىسازد و خشم را فرو مىنشاند و خرد را بيفزايد و صفرا را خاموش كند. «35» مردى به نام صارم روايت مىكند كه:
يكى از هم كيشان ما در مكه بيمار شد تا به بستر مرگ افتاد و من به امام صادق عليه السلام در راه برخوردم و فرمود: اى صارم! فلانى چه كرد؟ گفتم: من او را در حال مرگ وانهادم فرمود: اگر من در آن جا بودم او را از آب ناودان (باران) مىنوشاندم. آنگاه آن را از هر كه جستجو كرديم نيافتيم، در اين ميان بوديم كه ابرى برآمد و غرّيد و درخشيد و باريد، سپس نزد كسى در مسجد رفتم و يك درهم به او دادم و يك ظرف از او گرفتم و آب ناودان را در آن ريخته بالاى سر بيمار رفتم و به او نوشاندم، از كنارش برنخاسته بودم كه جرعهاى خورد و بهبودى يافت. «36» آب از پاك كنندگان است و شستشوى بدن و لباس و منزل و غسل كردن با آن و مداومت وضو به اين مايه حيات و طهارت و نوشيدن آن و مداواى به اين نعمت بى نظير حق، لازمه حيات و براى مردم مؤمن كه در مسير عبادت حق و خدمت به خلق به سر مىبرند، داراى ثواب اخروى است.
البته اسراف در آب، در فرهنگ مقدس اسلام همانند اسراف در ساير نعمتهاى الهى مذمّت شده و انسان مسرف از دايره محبت الهى خارج است.
انَّهُ لايُحِبُّ الْمُسْرِفينَ» «37»
زيرا خدا اسراف كنندگان را دوست ندارد.
آن كه در مصرف كردن نعمتها، هماهنگ با دستورهاى حضرت حق است، محبوب خدا است و محبوب خدا به تمام فيوضات الهى راه دارد.
ميان كعبه و ما گرچه صد بيابان است |
دريچهاى زحرم در سراچه جان است |
|
بجان ملازم آن آستانه باش اى دل |
كه بار تن به كعبه بردن آسان است |
|
اگر عزيمت خاك در حرم دارى |
كفن بپوش چو آيى چنانكه فرمان است |
|
زبوستان رخت گل كسى تواند چيد |
كه خار باديهاش در نظر چو ريحان است |
|
به بال همت اگر مىپرى زخار مپرس |
چرا كه طاير قدس ايمن از مغيلان است |
|
بيا و بنگر اگر چشم خرده بين دارى |
كه سنگريزه بطحا عقيق و مرجان است |
|
مپاى خواجه كه خضر از براى خدمت تو |
زلال بر كف و موقوف در بيابان است |
|
شنيدهام كه به حجاج عاشقى مىگفت |
كه كعبه من سرگشته كوى جانان است |
|
طواف كعبه دل گر ميسرت گردد |
عماد حج من سرگشته در جهان آن است |
|
(عماد فقيه كرمانى)
حفظ سلامت بدن و بهداشت دهان و دندان و مواد خوراكى و پوشاكى و شهر و ديار بر هر مسلمانى واجب شرعى و ضربه زدن به بدن به هر شكل و صورتى حرام و در قيامت همراه با عذاب است.
اسلام عزيز، براى بهداشت بدن و تمام امور زندگى اهميت زيادى قائل است تا جاى كه دستورهاى بسيار مهمى براى تداوم سلامت يا بازگشت به سلامت در قرآن مجيد و روايات ارائه فرموده و امّت را از آنچه براى سلامت انسان زيان دارد؛ بر حذر داشته است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بحار الأنوار: 59/ 291، باب 89؛ مستدرك الوسائل: 16/ 319، باب 92، حديث 20016.
(2)- توبه (9): 28.
(3)- بقره (2): 165.
(4)- روم (30): 31- 32.
(5)- توبه (9): 7.
(6)- اعراف (7): 51.
(7)- بقره (2): 171.
(8)- بقره (2): 257.
(9)- فتح (48): 26.
(10)- رساله نوين: 47.
(11)- الشفاء الروحى، بغدادى: 325؛ النظام السياسى فى الاسلام، قرشى: 295.
(21)- مائده (5): 6.
(13)- بقره (2): 222.
(14)- مدّثّر (74): 4.
(15)- حج (22): 30.
(16)- حج (22): 29.
(17)- بقره (2): 222.
(18)- اخلاق قرآن: 83.
(91)- بحار الأنوار: 63/ 445، باب 1- 4، كتاب السماء و العالم.
(20)- بحار الأنوار: 63/ 450، باب 1، حديث 16؛ مكارم الاخلاق: 155، الفصل السابع فى منافع المياه.
(21)- بحار الأنوار: 63/ 450، باب 1، ذيل حديث 16؛ مكارم الأخلاق: 155.
(22)- بحار الأنوار: 63/ 450، باب 1، ذيل حديث 16؛ مكارم الأخلاق: 156.
(23)- بحار الأنوار: 63/ 450- 451، باب 1، ذيل حديث 16؛ مكارم الاخلاق: 156.
(24)- بحار الأنوار: 63/ 450- 451، باب 1، ذيل حديث 16؛ مكارم الاخلاق: 156.
(25)- بحار الأنوار: 63/ 451، باب 1، ذيل حديث 16؛ مكارم الأخلاق: 157.
(26)- بحار الأنوار: 63/ 451، باب 1، ذيل حديث 16؛ مكارم الأخلاق: 157.
(27)- بحار الأنوار: 63/ 450- 451، باب 1، ذيل حديث 16؛ مكارم الاخلاق: 156.
(28)- بحار الأنوار: 63/ 450- 451، باب 1، ذيل حديث 16؛ مكارم الاخلاق: 157.
(29)- بحار الأنوار: 63/ 451، باب 1، ذيل حديث 17؛ مستدرك الوسائل: 17/ 18، باب 13، حديث 20617.
(30)- بحار الأنوار: 63/ 451، باب 1، حديث 18؛ مستدرك الوسائل: 17/ 5، باب 13، حديث 20566.
(13)- بحار الأنوار: 63/ 453، باب 1، حديث 24؛ وسائل الشيعة: 25/ 33، باب 10، حديث 31089.
(23)- بحار الأنوار: 63/ 453، باب 1، حديث 26؛ وسائل الشيعة: 25/ 29، باب 10، حديث 31077.
(33)- انفال (8): 11.
(43)- بحار الأنوار: 63/ 453، باب 1، حديث 27؛ الكافى: 6/ 387، حديث 2.
(35)- الكافى: 6/ 381، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 25/ 237، باب 4، حديث 31782؛ المحاسن: 2/ 572، باب 1، حديث 15.
(36)- بحار الأنوار: 63/ 457، باب 1، حديث 44؛ المحاسن: 2/ 574، باب 3، حديث 24.
(37)- اعراف (7): 31.
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد هفتم
نوشته: حضر استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان