اين حجاب ها آن چنان در باطن انسان ايجاد كدورت مى نمايد كه گاهى انسان از احساس اين كه محجوب است غافل و بى خبر مى ماند و همه ى سعادت را از دست مى دهد و با ديوان و ددان كه غارت گر حالات انسانى اند همنشين مى شود و سرمايه هاى معنوى خود را بدون اين كه توجه داشته باشد به غارت مى دهد !
افسوس كه گوهر نفس نفيس *** از كف دادى به متاع خسيس
از يوسف عشق گذشته به هيچ *** با گرگ هوا هم راز و انيس
بستى ز بساط سليمان چشم *** با ديو طبيعت گشته جليس
دردى كه تو راست دوا نكند *** صد جالينوس و ارسطاليس
از بحث و نظر سودى نبرى *** هرچند كنى عمرى تدريس
همه ى حقايق معنوى به صورت مايه و استعدادهاى ملكوتى به شكل سرمايه در درون انسان موجود است و بر اساس هر حقيقت و هر استعداد براى انسان ديده اى است كه به وسيله ى آن ديده مى توان آن حقيقت يا آن استعداد را مشاهده و كشف كرد و آن را هم چون خورشيد از افق وجود خود تحقق و طلوع داد و به اين وسيله به مقام قرب رسيد و اين همه در گرو ورع و اجتناب از گناهان ظاهرى و باطنى است كه سبب كشف حجاب ها و مشاهده ى حقايق و حركت مشتاقانه به سوى مقام قرب است .سالك عارف و صادق عاشق و مؤمن لايق ، چون به جذبه ى ارادت و كمك صفاى باطن و عشق به محبوب از اسفل سافلين طبيعت و چاه عميق ماديّت و حالات پست حيوانيّت روى به اعلا علّيّين شريعت نهد و با صدق و درستى قدم در راه حقيقت بر اساس قانون رياضت و مجاهدت در پناه بدرقه ى متابعت از فرمان هاى حق گذارد ، از حجاب ها گذر كند و با گذر از هر حجابى ديده ى مناسب آن مقام گشاده شود و احوال آن مقام منظور و مقصود نظر وى گردد .
منبع : بر گرفته از كتاب زيباييهاي اخلاق استاد حسين انصاريان