فارسی
جمعه 31 فروردين 1403 - الجمعة 9 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

فريب دنيا و رسم جاهلان‏

 

معاويه براى شكار ياران امير المؤمنين، عليه السلام، به تمام مناطق دست اندازى كرده بود. از جمله، توسط مأمورينش براى يكى از اهالى بصره، به نام ابو الاسود دؤلى، عسل زعفرانى فرستاده بود؛ چون شام منطقه كشاورزى خوبى بود و باغات فراوان و آب و هواى خوبى داشت، عسل خوبى هم در آن توليد مى شد و زنبورداران براى معاويه عسل فراوانى توليد مى كردند.

وقتى ابو الاسود وارد منزل شد، ديد دختر هفت هشت ساله اش دارد چيزى را مزمزه مى كند:

- دخترم، چه در دهان دارى؟

- عسل

- من براى خانه عسل نخريده بودم، عسل از كجا آوردى؟

دختر ظرف عسل را نشان داد. ابو الاسود نگاهى به ظرف كرد و گفت:

- دخترم، مى دانى اين عسل را چه كسى براى ما فرستاده؟

- نه!

- معاويه بن ابى سفيان.

- براى چه؟

- مى خواهد كام ما را با اين عسل شيرين كند تا براى أبد به سبب بريدن از على، عليه السلام، كاممان را تلخ كند.

دخترك بلافاصله عسل را از دهان خود خارج كرد. اين دختر عاقل، دخترى كه پدر و مادر عاقلى داشت و در خانه اى رشد كرده بود كه چراغ عقل در آن روشن بود، روى خود را به طرف شام كرد و گفت:

أبا الشهد المزعفر يا ابن هند

 

نبيع إليك إسلاما و دينا

فلا و اللّه ليس يكون هذا

 

و مولانا أمير المؤمنينا.

     

با قدرى عسل زعفرانى، اى پسر هند، مى خواهى ما را بفريبى تا دين و اسلام خود را به تو بفروشيم؟ به خدا هرگز چنين نخواهد شد درحالى كه مولاى ما امير المومنين على است.

اين سخن بزرگ و صعبى است و در آن دشمن شناسى و آگاهى موج مى زند. آن ها كه با عرف زبان عرب آشنايند مى دانند كه عرب ها نام شخص را به نام پدرش اضافه مى كنند و مثلا مى گويند: حسين بن على.

اما وقتى نام كسى را به مادرش نسبت مى دهند اغلب منظورشان تحقير آن شخص به جهت ناپاك بودن مادرش است (مثل ابن مرجانه، ابن سميه، ابن هند و ...) در حقيقت، اين دختر مى خواست بگويد اى كسى كه معلوم نيست پدر واقعى ات كيست، تو مى خواهى ما را با ظرف عسل از على جدا كنى؟ منظورش از يابن هند نيز اين بوده كه به معاويه بگويد مادر تو فرد ناپاكى بوده و با مردهاى مختلفى در مكه سروكار داشته است. اين اطلاعات را در خانه به اين دختر داده بودند كه او چنين فهميده و آگاه بوده و مى دانسته كسى كه مملكت اسلامى در دست اوست، معلوم نيست پدرش چه كسى است.

«أبشهد المزعفر يابن هند»؟

با ظرفى از عسل، مى خواهى ما را وادار كنى دين خود را به تو بفروشيم؟

عاقلى كه فهميده دين چه گوهرى است و امير المؤمنين، عليه السلام، چه تكيه گاهى براى دنيا و آخرت انسان است و فهميده كه قرآن چيست، مگر امكان دارد اين سرمايه هاى الهى را با باطل معامله كند؟ هرچند كه اين فهم سبب شهادت او شود:

«نبيع اليك إسلاما و دينا».

معاذ اللّه؟ چنين معامله و خريد و فروشى براى خانواده ما غير ممكن است. مگر نمى دانى سرپرست ما در دنيا و آخرت على، عليه السلام، است؟ در اين ميان، تو چه كاره اى؟ چه دارى؟ و اصلا كه هستى؟

اين ارزش عقل است. البته، عقل كامل و عقلى كه تغذيه شده باشد.

چون اگر عقل را تغذيه نكنند، مثل بدنى بى غذا ضعيف مى شود و مى ميرد. جهل كرسى خود را در كشور وجود آدم بنا مى كند و حكمران آن مى شود. عقل ارزشى ذاتى دارد، اما عقل كامل مافوق ارزش است.

انسان عاقل با فضيلت ترين موجود در عالم وجود است و يكى از آثار عقلش همين است كه حق را از باطل معامله نمى كند و فريب نمى خورد.

چون به همه راه وچاه ها واقف است و از آن ها تا اندازه اى اطلاع دارد.

اگر آدم فريب ابليس را خورد، علتش معلوم است، زيرا در آن زمان هيچ قسمى جز قسم به خدا وجود نداشت و آدم باور نمى كرد كسى به دروغ به ذات احديت قسم ياد كند. شيطان از اين نكته استفاده كرد و نزد آدم و حوا آمد و قسم خورد كه به خدا قسم من خيرخواه شما هستم:

«انى لكما لمن الناصحين».

آدم و حوا باور نمى كردند كسى پيدا شود كه به خدا قسم دروغ بخورد، چون هنوز اين زمينه ها وجود نداشت. در روزگار ما، شايد اين مساله تا حدودى حل شده باشد و هزاران نفر بتوانند به سادگى قسم دروغ بخورند، ولى در زمان آدم و حوا نه آدميزادى نبود و نه اين رفتارها از كسى ديده شده بود. لذا، هنوز آن عقل تكامل لازم را نيافته بود و چشم و گوش و وجدان آن ها خيلى چيزها را درك نكرده بود. ازاين رو، باورشان نمى آمد كه يكى بيايد و به خدا قسم دروغ بخورد. به هر حال، شيطان گفت: به خدا من خيرخواه شما هستم! سبب اين كه به شما گفته شده از اين درخت نخوريد آن است كه هركس از ميوه اين درخت بخورد، در اين جا ابدى شده يا تبديل به فرشته خواهد شد:

«فوسوس لهما الشيطان ليبدى لهما ما و ورى عنهما من سوآتهما و قال ما نهاكما ربكما عن هذه الشجرة إلا أن تكونا ملكين أو تكونا من الخالدين».

شيطان آن دو را وسوسه كرد تا آنچه از شرمگاه بدنشان بر آنان پوشيده بود نمايان كند، (وسوسه اش اين بود كه به هر دو) گفت: پروردگارتان شما را از اين درخت نهى نكرده مگر از اين جهت كه مبادا دو فرشته گرديد يا از جاودانان شويد. و براى هر دو سوگند سخت و استوار ياد كرد كه يقينا من براى شما از خيرخواهانم و قصد فريب شما را ندارم.

مگر آدم دوست نداشت فرشته شود؟ ظريف شود؟ لطيف شود؟ نور محض بشود؟ از اين جسم تبديل به ملائكه شود؟ هنوز هم دروغ سابقه اى نداشت تا آدم متوجه شود كه شيطان دارد با او مكر مى كند و قصد خيانت به او را دارد. پس، هر دو از آن درخت مى خوردند و هر دو را نيز فورا از بهشت بيرون كردند.

وقتى آدم و حوا از بهشت بيرون رانده شدند، عقل مطبوع خود را به كار گرفتند و گفتند: ما مقام خود را بر اثر فريب شيطان از دست داديم، اما آيا پروردگار ما قدرت ندارد اين مقام از دست رفته را به ما برگرداند؟ خداى ما تواناست و قدرت او بى نهايت است. حال، چه كنيم كه حال از دست رفته برگردد؟ قرآن در پاسخ مى فرمايد:

«فتلقى آدم من ربه كلمات فتاب عليه انه هو التواب الرحيم».

پس آدم كلماتى را [مانند كلمه استغفار و توسّل به اهل بيت عليهم السلام كه مايه توبه و بازگشت بود] از سوى پروردگارش دريافت كرد و [پروردگار] توبه اش را پذيرفت؛ زيرا او بسيار توبه پذير و مهربان است.

پروردگار مى فرمايد: آدم توبه اى واقعى كرد و من دوباره به او رو كردم و عنايات خود را به جانب او سرازير ساختم.

توبه از آثار عقل است. يعنى وقتى انسان پى به اشتباه خود برد بايد عذر بخواهد و جبران خسارت نمايد و به مسير و راه اصلى خود، كه همان هدايت و سعادت است، برگردد.

واقعا چه بدبختى بزرگى است كه انسان از سر سفره خدا بلند شود و سر سفره شيطان بنشيند و نفهمد چه سرنوشتى را براى خود رقم زده است! چه فاجعه سهمگينى است كه انسان به جاى كار كردن براى خدا براى معاويه و امثال او كار كند! به راستى، اگر كسى به جاى خدا خود را براى فرعون هزينه كند و به جاى خرج شدن براى حق براى باطل خرج شود، در عوض چه چيز مهم و درخور شانى نصيبش مى شود؟

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تهران مسجد حضرت رسول- دهه اول فاطمیه 94 سخنرانی اول
خاطره‌اي در لذت ياد خدا
اجابت دعوت بندگان معصيت‏كار
پاداش دنیوی و اخروی پروردگار برای مؤمنین
عناوين مسايل مربوط به اصلاح نفس‏
آیه‌ای عجیب درباره شیطان
اندیشه در اسلام - جلسه هفتم
اهميت ارتباط عقل اول و دوم‏
تهران هیئت محبان‌الزهرا دههٔ اوّل جمادی‌الاوّل ...
مقربین چه کسانی هستند؟

بیشترین بازدید این مجموعه

متن سخنرانی استاد انصاریان در مورد قرآن
عناوين مسايل مربوط به اصلاح نفس‏
اجابت دعوت بندگان معصيت‏كار
دشمنى آشكار شيطان
شیطان و اهل تقوا - جلسه بيست و دوم - (متن کامل + ...
خاطره‌اي در لذت ياد خدا
حكايت برخورد ملا محمد تقي مجلسي با اراذل و اوباش
تهران هیئت محبان‌الزهرا دههٔ اوّل جمادی‌الاوّل ...
نتایج اتصال به خداوند
نفس انسان، سکویی برای پرواز یا سقوط او

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^