فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

رسالت پيامبر براى بشريت‏

 

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد دوم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

محمّد صلى الله عليه و آله با كمال جدّيّت و در ميان طوفانى كه شرك و كفر عليه او بر پا مى كرد آياتى كه اصول دين حق را بر مردم عرضه مى داشت تلاوت كرد، آنچه را از آن چاره اى نيست تا از بد عاقبتى دنيا و آخرت در امان باشند بر انسان قرائت فرمود.

بر بشريّت روشن ساخت كه پروردگار جهان يگانه و بى شريك است و شريك ساختن براى او ستم و انكارى است كه صاحب خود را به جاويد ماندن در عذاب هميشگى بيچاره مى سازد.

بر آنان خواند كه خداوند مهربان او را به رسالت برانگيخت چنانكه فرستادگان پيش از او را براى هدايت ملّت ها مبعوث به رسالت كرد.

بر تمام جهانيان تلاوت كرد كه ايمان كسى مستقيم نمى شود تا از عمق قلبش به يگانگى خدا و فرستاده اش گواهى ندهد و تا آن كه ايمان و عشق به حق و رسولش دل هاى ايشان را لبريز سازد.

به انسان خواند كه در انجام و ترك عمل بايد به ياد خدا باشد و هر آنچه انجام مى دهد بايد از روى اخلاص و صفا و پاكى دل انجام دهد.

بر همه مردم تلاوت كرد كه خداوند به عدالت و نيكى و همراهى با خويشان مهربانى با يتيمان و بينوايان و نيكى با پدر و مادر و فرمانبرى آن دو- مگر در كفر به خدا يا نافرمانى او- امر مى كند و بر جهانيان خواند كه خداوند ايشان را از گناه نهى مى كند و ناچار بايد از آن دورى كنند، از كشتن به ستم و كشتن فرزندان و از زنا و خودپسندى و غرور و تكبّر و دروغ و سخن باطل و تماشاى كار بيهوده و شركت در آن بر حذر مى دارد.

اين همه و بيش از اين همه را بر ايشان تلاوت كرد و ايشان را در صورتى كه ايمان آورند و كار شايسته كنند و فرمانبرند به ثواب نيكوتر نزد خدا نويد داد و اگر كافر شوند و فرمان حق را نبرند از عذاب سخت دنيا و آخرت ترساند.

پيامبر بزرگ چنانكه در آغاز اين سطور اشاره شد در تمام اوقاتش از روز اوّل بعثت تا روزى كه خداوند او را به جوار قرب خود برد آموزگار بود.

به طور دائم قرآن را بر مسلمين تلاوت مى كرد و آنچه را از قرآن به تفسير نيازمند بود براى ايشان تفسير مى كرد و آنچه را مجمل بود و احتياج به تفصيل داشت براى ايشان تفصيل مى داد و خلاصه تمام حقايق را به عنوان حكمت الهى به مردم تعليم مى داد.

درس هاى پيامبر در قرآن

 

محمّد صلى الله عليه و آله براى مردم تلاوت مى كرد:

نَبِّئْ عِبَادِى أَنِّى أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِيمُ* وَأَنَّ عَذَابِى هُوَ الْعَذَابُ الأَلِيمُ» «1»

به بندگانم خبر ده كه يقيناً من [نسبت به مؤمنان ] بسيار آمرزنده و مهربانم.

* و اين كه عذابم [براى مجرمان ] همان عذاب دردناك است.

 

اجابت دعا

 

«إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِىْ وَلْيُؤْمِنُوا بِى لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» «2»

هنگامى كه بندگانم از تو درباره من بپرسند، [بگو:] يقيناً من نزديكم، دعاى دعا كننده را زمانى كه مرا بخواند اجابت مى كنم؛ پس بايد دعوتم را بپذيرند و به من ايمان آورند، تا [به حقّ و حقيقت ] راه يابند [و به مقصد اعلى برسند].

 

كلمات خدا

قُل لَّوْ كَانَ الْبَحْرُ مِدَاداً لِكَلِمَاتِ رَبِّى لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أَن تَنفَدَ كَلِمَاتُ رَبِّى وَلَوْ جِئْنَا بِمِثْلِهِ مَدَداً» «3»

بگو: اگر دريا براى [نوشتن ] كلمات پروردگارم [كه مخلوقات او هستند] مركب شود، پيش از آن كه كلمات پروردگارم پايان يابد، يقيناً دريا پايان مى يابد و اگرچه مانند آن دريا را به كمك بياوريم.

 

ايمان به خدا و فرشتگان و كتب الهى

آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مِن رَبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللّهِ وَمَلَائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِن رُسُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَاوَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ» «4»

پيامبر به آنچه از پروردگارش به او نازل شده، ايمان آورده و مؤمنان همگى به خدا و فرشتگان و كتابها و پيامبرانش، ايمان آورده اند [و بر اساس ايمان استوارشان گفتند:] ما ميان هيچ يك از پيامبران او فرق نمى گذاريم. و گفتند: شنيديم و اطاعت كرديم، پروردگارا! آمرزشت را خواهانيم و بازگشت [همه ] به سوى توست.

 

ايمان به غيب

الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ* وَالَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُ نْزِلَ مِن قَبْلِكَ وَبِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ* أُولئِكَ عَلَى هُدىً مِنْ رَبِّهِمْ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «5»

آنان كه به غيب ايمان دارند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به آنان روزى داده ايم، انفاق مى كنند.* و آنان كه به آنچه به سوى تو و به آنچه پيش از تو نازل شده، مؤمن هستند و به آخرت يقين دارند.* آنانند كه از سوى پروردگارشان بر [راهِ ] هدايت اند و آنانند كه رستگارند.

 

دين اسلام

إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ» «6»

مسلماً دينِ [واقعى كه همه پيامبرانْ مُبلّغ آن بودند] نزد خدا، اسلام است.

فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ وَمَن يُرِدْ أَن يُضِلَّهُ يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّمَا يَصَّعِّدُ فِي السَّماءِ كَذلِكَ يَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَايُؤْمِنُونَ» «7»

پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت كند، سينه اش را براى [پذيرفتن ] اسلام مى گشايد؛ و كسى را كه [به خاطر لجاجت و عنادش ] بخواهد گمراه نمايد، سينه اش را چنان تنگ مى كند كه گويى به زحمت در آسمان بالا مى رود؛ خدا اين گونه پليدى را بر كسانى كه ايمان نمى آورند، قرار مى دهد.

 

اسلام ابراهيم عليه السلام

مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيّاً وَلَا نَصْرَانِيّاً وَلكِن كَانَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ* إِنَّ أَوْلَى النَّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللّهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ» «8»

ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى، بلكه يكتاپرست و حق گرايى تسليم بود و از مشركان نبود.* مسلماً نزديك ترين مردم به ابراهيم [از جهت پيوند وانتساب معنوى ] كسانى اند كه [از روى حقيقت ] از او پيروى كردند و اين پيامبر و كسانى كه [به او] ايمان آورده اند [از همه به او نزديك ترند] و خدا ياور و سرپرست مؤمنان است.

اهل كتاب گمان مى كنند هر كس بخواهد به راه آيد بايد جهود يا نصرانى باشد، خداوند در قرآن مجيد به رسولش مى فرمايد به آنان بدين گفتار پاسخ بده:

بَلْ مِلَّةَ إبْراهيمَ حَنيفاً و ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ» «9»

بلكه از آيين ابراهيم يكتاپرست و حق گرا [پيروى مى كنيم نه از آيين تحريف شده شما كه عين گمراهى است ] و او هرگز از مشركان نبود.

 

عبادت مؤمنان

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَاسْجُدُوا وَاعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَافْعَلُوا الْخَيْرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ* وَجَاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهَادِهِ هُوَ اجْتَبَاكُمْ وَمَا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِى الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِن قَبْلُ وَفِى هذَا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ وَاعْتَصِمُوا بِاللَّهِ هُوَ مَوْلَاكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ» «10»

اى اهل ايمان! ركوع به جا آوريد و سجده نماييد و پروردگارتان را عبادت كنيد و كار نيك انجام دهيد تا رستگار شويد.* و در راه خدا چنانكه شايسته جهاد است، جهاد كنيد؛ او شما را برگزيد و بر شما در دين هيچ مشقت و سختى قرار نداد. [در دينتان گشايش و آسانى قرار داد مانند گشايش و آسانىِ ] آيين پدرتان ابراهيم، او شما را پيش از اين «مسلمان» ناميد و در اين [قرآن هم به همين عنوان نامگذارى شده ايد] تا پيامبر گواه بر شما باشد و شما هم گواه بر مردم باشيد؛ پس نماز را برپا داريد و زكات را بپردازيد و به خدا تمسّك جوييد. او سرپرست و ياور شماست؛ چه خوب سرپرست و ياورى و چه نيكو يارى دهنده اى است.

كافرم من گر زيان كَردست كس

 

در ره ايمان و طاعت يك نفس

سر شكسته نيست اين سر را مبند

 

يك دو روزى جهد كن باقى بخند

مكرها در كسب دنيا بارد است

 

مكرها در ترك دنيا وارد است

مكر آن باشد كه زندان حفره كرد

 

آن كه حفره بست آن مكريست سرد

اين جهان زندان و ما زندانيان

 

حفره كن زندان و خود را وا رهان

چيست دنيا از خدا غافل شدن

 

نى قماش و نقده و ميزان و زن

مال را كز بهر دين باشى حَمول

 

نعم مالٌ صالحٌ گفت آن رسول

     

(مولوى)

 

رستگارى مؤمنان

قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ* الَّذِينَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ لِلزَّكَاةِ فَاعِلُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ* إِلَّا عَلَى أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ* فَمَنِ ابْتَغَى وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ* وَالَّذِينَ هُمْ عَلَى صَلَوَاتِهِمْ يُحَافِظُونَ* أُولئِكَ هُمُ الْوَارِثُونَ* الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» «1

بى ترديد مؤمنان رستگار شدند.* آنان كه در نمازشان [به ظاهر] فروتن [و به باطن با حضور قلب ] اند.* و آنان كه از [هر گفتار و كردارِ] بيهوده و بى فايده روى گردانند،* و آنان كه پرداخت كننده زكات اند،* و آنان كه نگه دارنده دامنشان [از شهوت هاى حرام ] اند،* مگر در [كام جويى از] همسران يا كنيزانشان، كه آنان [در اين زمينه ] مورد سرزنش نيستند.* پس كسانى [كه در بهره گيرى جنسى، راهى ] غير از اين جويند، تجاوزكار [از حدود حق ] هستند.* و آنان كه امانت ها و پيمان هاى خود را رعايت مى كنند،* و آنان كه همواره بر [اوقات و شرايط ظاهرى و معنوى ] نمازهايشان محافظت دارند.* اينانند كه وارثان اند،* وارثانى كه [از روى شايستگى ] بهشت فردوس را به ميراث مى برند [و] در آن جاودانه اند.

 

اوصاف مؤمنان

إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيراً وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً» «12»

مسلماً خدا براى مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان با ايمان و مردان و زنان عبادت پيشه، و مردان و زنان راستگو و مردان و زنان شكيبا و مردان و زنان فروتن و مردان و زنان صدقه دهنده و مردان و زنان روزه دار و مردان و زنان حفظ كننده خود از پليدى هاى جنسى و مردان و زنانى كه بسيار ياد خدا مى كنند، آمرزش و پاداشى بزرگ آماده كرده است.

 

ايمان حقيقى

قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَمْ تُؤْمِنُوا وَلكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِى قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَا يَلِتْكُم مِنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» «13»

باديه نشينان گفتند: ما [از عمق قلب ] ايمان آورديم. بگو: ايمان نياورده ايد، بلكه بگوييد: اسلام آورده ايم؛ زيرا هنوز ايمان در دل هايتان وارد نشده است. و اگر خدا و پيامبرش را اطاعت كنيد، چيزى از اعمالتان را نمى كاهد؛ زيرا خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.

 

درجات مؤمنان واقعى

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ إِذَا ذُكِرَ اللّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَاناً وَعَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ* الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ* أُوْلئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقّاً لَهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ» «14»

مؤمنان، فقط كسانى هستند كه چون ياد خدا شود، دل هايشان ترسان مى شود، وهنگامى كه آيات او بر آنان خوانده شود بر ايمانشان مى افزايد و بر پروردگارشان توكل مى كنند.* هم آنان كه نماز را برپا مى دارند و ازآنچه به آنان روزى داده ايم، انفاق مى كنند.* مؤمنان واقعى و حقيقى فقط آنانند، براى ايشان نزد پروردگارشان درجاتى بالا و آمرزش و رزق نيكو و فراوانى است.

 

استغفار بعد از گناه

وَأَطِيعُوا اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ* وَسَارِعُوا إِلَى مَغْفِرَةٍ مِن رَبِّكُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماوَاتُ وَالأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِينَ* الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ* وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ* أُولئِكَ جَزَاؤُهُم مَغْفِرَةٌ مِن رَبِّهِمْ وَجَنَّاتٌ تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا وَنِعْمَ أَجْرُ الْعَامِلِينَ» «15»

و از خدا و پيامبر فرمان بريد تا مورد رحمت قرار گيريد.* و به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهنايش [به وسعتِ ] آسمان ها و زمين است بشتابيد؛ بهشتى كه براى پرهيزكاران آماده شده است؛* آنان كه در گشايش و تنگ دستى انفاق مى كنند و خشم خود را فرو مى برند و از [خطاهاىِ ] مردم در مى گذرند؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد.* و آنان كه چون كار زشتى مرتكب شوند يا بر خود ستم ورزند، خدا را ياد كنند و براى گناهانشان آمرزش خواهند؛ و چه كسى جز خدا گناهان را مى آمرزد؟ و دانسته و آگاهانه بر آنچه مرتكب شده اند، پا فشارى نمى كنند؛* پاداش آنان آمرزشى است از سوى پروردگارشان و بهشت هايى كه از زيرِ [درختانِ ] آن نهرها جارى است، در آن جاودانه اند؛ و پاداش عمل كنندگان، نيكوست.

 

ايمان و اسلام و احسان در قرآن

لايُضيعُ أجْرَ الْمُحْسِنينَ» «16»، يا يَجْزى الْمُحْسِنينَ» «17» يا در آيات بالا يُحِبُ الْمُحْسِنينَ» «18» همه اين تعبيرات بر لفظ احسان دلالت مى كند. چه، لفظى كه در اين آيه هاست از اين مصدر مشتق شده و معنى آنهم به آنچه خداوند به آن امر فرموده تناسب دارد.

احسان آن است كه انسان در اطاعت خدا بكوشد تا به آخرين درجه اى كه در طاقت اوست برسد و سستى نكند و خسته نگردد و كوتاهى نورزد بلكه تا راهى به كوشش دارد با دل و جان و اعضاى خويش كوشش نمايد.

ايمان و اسلام و احسان سه كلمه است كه در قرآن آمده و بسيار به كار مى رود و معنى آنها هم به هم نزديك است. خود رسول اسلام اين كلمات را آن گونه شناساند كه در هيچ يك شبهه اى باقى نگذارد.

روزى رسول خدا در ميان اصحاب بود مردى آمد و گفت: ايمان چيست؟ پيامبر فرمود:

ايمان آن است كه به خدا و فرشتگان و پيامبرانش ايمان آورى و لقاى پروردگار و روز رستاخيز را باور كنى. پرسيد: اسلام چيست؟ فرمود: آن است كه خداى را پرستش نمايى و براى او شريكى نگيرى و نماز رابپا دارى و زكات واجب را بدهى و رمضان را روزه گيرى. پرسيد: احسان چيست؟ فرمود: آن كه خدا را چنانكه گويى او را مى بينى پرستش نمايى. چه، اگر تو او را نبينى بى شك او تورا مى بيند. پرسيد:

قيامت كى خواهد بود؟ فرمود:

إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ» «19»

يقيناً خداست كه دانش قيامت فقط نزد اوست. «0 پيامبر بزرگ اسلام صلى الله عليه و آله تنها به تعليم حقايق ايمان و اسلام و احسان كه در آيات صفحات قبل گذشت اكتفا نكرد، بلكه هم در زندگى خصوصى خود و هم در روابطى كه با مردم داشت عملًا به تعليم خواص و آثار اين سه صفت و آنچه دارندگان اينها شايسته است انجام دهند و آنچه واجب است از آن دورى كنند همّت گماشت.

وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلَا تَنقُضُوا الأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ* وَلَا تَكُونُوا كَالَّتِي نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنكَاثاً تَتَّخِذُونَ أَيْمَانَكُمْ دَخَلًا بَيْنَكُمْ أَن تَكُونَ أُمَّةٌ هِيَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما يَبْلُوكُمُ اللَّهُ بِهِ وَلَيُبَيِّنَنَّ لَكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَا كُنتُمْ فِيهِ تَخْتَلِفُونَ» «21»

و به پيمان خدا چون پيمان بستيد، وفا كنيد و سوگند را پس از محكم كردنش [به وسيله عزم و قصد قطعى ] در حالى كه خدا را بر خود ضامن و كفيل قرار داده ايد، نشكنيد؛ يقيناً خدا آنچه را انجام مى دهيد، مى داند.* و مانند آن  [زنى ] كه پشم هاى تابيده خود را پس از استحكام و استوارى وا مى تابانيد، نباشيد كه سوگندهايتان را ميان خود به بهانه اين كه گروهى [چون مشركان ] از گروهى [چون مؤمنان ] از نظر نفرات و امكانات افزون ترند، مايه خيانت و فساد قرار دهيد [به اين صورت كه از روى تظاهر، مؤمنان را با سوگندهايتان دلخوش كنيد كه با آنان هستيد و در پشت پرده سوگندهايتان را بشكنيد و به خيال اين كه از ضربه هاى دشمن در امان بمانيد، به دشمن بپيونديد] جز اين نيست كه خدا شما را به وسيله آن [نفرات اندك وافزونى نفرات دشمن ] آزمايش مى كند و روز قيامت آنچه را [از حق و باطل ] همواره در آن اختلاف مى كرديد، براى شما روشن مى سازد.

خوش آن كس كه دانشور است و هنرور

 

مر او راست علم و هنر يار و ياور

ز علم و هنر هر كه بى بهره باشد

 

عُقابى است بى پر درختى است بى بر

مكن فخر بر زيور و زَر كه كس را

 

به جز عقل وعلم و هنر نيست زيور

خردمند از آنرو نگرديده گمره

 

كه اورا به هر ره خرد بود رهبر

به فضل و كمال خود آن به كه نازى

 

نه فضل پدر يا كمالات مادر

تو را گر به اصل است فخر، اصل هر كس

 

نبودست جز آب و گل چيز ديگر

كسى را سزد شاهى هر دو عالم

 

كه ملك دلى گردد او را مسخْر

     

(حالت)

پيامبر عزيز اسلام در هر موقعيّت مناسبى آيات حلال و حرام قرآن را بر مردم تلاوت مى كرد و به هر صورت ممكن معانى آن آيات را براى مردم بيان مى فرمود تا موعظه شوند و به واجبات روى آورده از حرام و گناه دورى كنند و حتّى گاهى صورت برزخى اعمال و اخلاق و كردار مردم را جهت بيدارى آنان بيان مى فرمود.

به حديث زير كه در جوامع حديث آمده توجه كنيد.

 

صورت برزخى اعمال از نظر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله

«پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله بامدادى به اصحاب و ياران فرمود: ديشب دو نفر پيش من آمدند و مرا برانگيختند و به من گفتند: بيا برويم. پس با آن دو به راه افتادم تا به مردى خوابيده رسيدم و مرد ديگرى را با سنگ گرانى بر سر او ايستاده ديدم كه سنگ را بر سر او مى كوبد و سرش را درهم مى شكند و چون سنگ به غلت مى افتد به دنبال آن مى رود و آن را مى گيرد و هنوز نزد آن مرد برنگشته سر وى چنانكه بود صحيح و سالم مى شود، پس بار ديگر به او حمله مى برد و همان كار نخستين را با او انجام مى دهد.

به آن دو گفتم: سبحان اللَّه! داستان اين دو نفر چيست؟ به من گفتند: بيا برويم.

پس رفتيم تا به مردى به پشت افتاده رسيديم كه ديگرى با قلّابى آهنين بر سر او ايستاده است و ناگهان به يك سوى روى او مى آيد و هر يك ازگوشه لب و سوراخ بينى و چشم او را تا پشت گردن چاك مى دهد، سپس به آن سوى ديگرش مى رود و همان كارى كه با آن طرف كرده بود با اين طرف انجام مى دهد و هنوز از اين سو فارغ نشده كه آن طرف به حال اول برمى گردد، پس ديگر بار به او حمله كرده همان كار نخستين را تكرار مى كند.

گفتم: سبحان اللَّه! داستان اين دو چيست؟ به من گفتند: بيا برويم.

پس رفتيم، به چيزى تنور مانند رسيديم كه فرياد و داد و بيدادهايى از آن بلند بود. پس سرى به آن زديم كه ناگاه مردان و زنان برهنه در آن ديديم كه زبانه آتش از زير پاى آنها بر مى خاست و چون به آنها مى رسيد فرياد مى زدند.

به آن دو گفتم: داستان اينها چيست؟ به من گفتند: بيا برويم.

پس به راه افتاديم تا به جويى مانند خون سرخ رنگ رسيديم كه در ميان آن مردى شنا گر شنا مى كرد و در كنار جوى مردى بود كه سنگ بسيارى نزدش نهاده بود، آن شناگر پس از مدتى شنا نزد آن مرد كه سنگ ها نزدش بود مى آمد و او سنگى به دهان او مى انداخت او باز شنا مى كرد و باز مى گشت و باز سنگ به دهانش افكنده مى شد و همين طور تكرار مى گشت.

به آن دو گفتم: داستان اين دو نفر چيست؟ گفتند: بيا برويم.

پس به راه افتاديم تا به مردى بد قيافه رسيديم كه نزد او آتشى بود و آن را مى افروخت و زير و رو مى كرد و گرد آن مى گشت.

به آن دو گفتم: اين چيست؟ گفتند: بيا برويم.

پس رفتيم تا به انبوهى رسيديم كه از هر نوع گلى بهارى در آن به چشم مى خورد، ناگهان در ميان آن بستان مردى بلند قامت با كودكانى بيش از آنچه هرگز نديده بودم پيرامون او به نظرم آمدند. به آن دو گفتم: اين كيست و اينان كيانند؟ مرا گفتند: برويم برويم.

پس رفتيم تا به بستانى بزرگ- كه هرگز بزرگتر و بهتر از آن نديده بودم- رسيديم، به من گفتند: در اين بستان بالا برو، پس بالا رفتيم تا به شهرى كه با خشتى طلا و خشتى نقره ساخته شده بود رسيديم، آنگاه به دروازه شهر آمديم و خواهش كرديم آن را باز كنند، دروازه گشوده شد، بعضى هر چه تصوّر كنى زيبا و برخى هر چه گمان كنى زشت روى به استقبال ما آمدند.

به آنان گفتند: برويد در اين جوى آب تنى كنيد كه ناگاه جوى پهناورى- كه گويى آبش در سفيدى شير خالص است- جلب نظر كرد و در آن آب تنى كردند و سپس در حالى كه آن زشتى از ايشان رفته بود و به نيكوترين صورتى در آمده بود نزد ما آمدند، به من گفتند: اين بهشت جاويدان «عدن» است و اين خانه توست.

پس ديده ام به بالا خيره شد ناگاه كاخى مانند ابرى سفيد به نظر رسيد. به من  فتند: خانه تو همان است.

به آن دو گفتم: خدا مباركتان گرداند، مرا بگذاريد تا داخل آن شوم، گفتند: اكنون كه نمى شود، داخل آن خواهى شد. به آن دو گفتم: از آنچه امشب ديدم در شگفتم، اين چه بود كه ديدم؟

به من گفتند: اكنون به تو مى گوييم: آن مرد نخستين كه بر او گذشتى و سرش با سنگ درهم شكسته مى شد مردى است كه قرآن را فراگيرد و سپس آن را رها كند در وقت نماز بخوابد تا نماز او فوت شود.

آن مرد ديگرى كه ديدى هر يك از كنار دهان و سوراخ بينى و چشم او تا پشت گردنش چاك زده مى شد، مردى است كه بامداد از خانه اش در آيد و دروغى بگويد كه در ميان مردم منتشر شود.

مردان و زنان برهنه اى كه در تنور مانندى بودند زنان و مردان زنا كارند.

آن مردى كه ديدى در جوى خون شنا مى كند و سنگ به دهانش مى افكند كسى است كه ربا مى خورد.

مرد بد قيافه اى كه در كنار آتش بود و آن را زير و رو مى كرد و مى افروخت و گِرد آن مى گشت مالك و سر پرست دوزخ بود.

آن مرد بلند قامتى كه در آن بوستان بود ابراهيم عليه السلام است و آن كودكانى كه پيرامون او بودند هر نوزادى است كه بر فطرت خداشناسى بميرد.

راوى پرسيد: اى فرستاده خدا! آيا فرزندان مشركان هم؟ پاسخ داد: آرى، فرزندان مشركان هم.

امّا آن گروهى كه بعضى زيبا و بعضى زشت رو بودند آنان مردمى هستند كه كارى شايسته و كارى بد را بهم آميخته بودند و خدا از آنان در گذشت.» «22»

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- حجر (15): 49- 50.

(2)- بقره (2): 186.

(3)- كهف (18): 109.

(4)- بقره (2): 285.

(5)- بقره (2): 3- 5.

(6)- آل عمران (3): 19.

(7)- انعام (6): 125.

(8)- آل عمران (3): 67- 68.

(9)- بقره (2): 135.

(10)- حج (22): 77- 78.

(11)- مؤمنون (23): 1- 11.

(12)- احزاب (33): 35.

(13)- حجرات (49): 14.

(14)- انفال (8): 2- 4.

(15)- آل عمران (3): 132- 136.

(16)- توبه (9): 120؛ هود (11): 115؛ يوسف (12): 90.

(17)- انعام (6): 84؛ يوسف (12): 22؛ قصص (28): 14.

(18)- آل عمران (3): 134.

(19)- لقمان (31): 34.

(02)- بحار الأنوار: 56/ 260- 261، باب 24، حديث 35 و 36، با كمى اختلاف؛ الدرّ المنثور: 1/ 170.

(21)- نحل (16): 91- 92.

(22)- صحيح البخارى: 2/ 104، باب ما جاء فى عذاب القبر، باب 33؛ آيينه اسلام: 177.

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

فرهنگ عاشورا وامام حسین(ع) مرکز ثقل اصول دين
بخشنده ترین مردم در نگاه امام حسین علیه السلام
چهره امام حسين(ع)
تمام شب در عبادت
عظمت شب قدر
رعایت حقّ مجلس و هم صحبت
شَبيب بن جَراد
چگونه اثر لقمه حرام را از بین ببریم؟
امام باقر(ع) و تربیت فرزند
اسم اعظمی که خضر نبی به علی(ع) آموخت

بیشترین بازدید این مجموعه

مرجع بزرگ تقليد علامه ميرزا محمد حسين ناييني (ره)
سیمای یاران حضرت مهدی(ع)
یاس کبود (شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام)
اسم اعظمی که خضر نبی به علی(ع) آموخت
شهپر عفت/ نگاهی به وفات حضرت معصومه «س»
بخشنده ترین مردم در نگاه امام حسین علیه السلام
توحید ربوبیّت در قرآن کریم
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^