فارسی
جمعه 07 ارديبهشت 1403 - الجمعة 16 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

آثار مثبت عمل - جلسه هیجدهم (2) - (متن کامل + عناوین)

 

اخلاص، ارزش دهنده عمل على عليه السلام

 چرا پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند:

«ضربة علىٍ يوم الخندق افضل من عبادة الثقلين»

يعنى پرونده عبادتى تمام جنّ و انسان، از آدم تا قيامت را در يك كفه بگذارند و اين چند ثانيه كار على عليه السلام را در كفه ديگر، عمل حضرت عليه السلام سنگين تر است. چرا؟ فقط

______________________________
(1)- إقبال الأعمال: 467

بحار الأنوار: 41/ 96؛ باب 106؛ «النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أَنَّهُ قَالَ لَمُبَارَزَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عليه السلام لِعَمْرِو بْنِ عبدوُدٍّ يَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِ أُمَّتِي».

إرشاد القلوب: 2/ 215؛ «أما الشجاعة فإنه لاخلاف بين المسلمين و غيرهم أن عليا عليه السلام كان أشجع الناس بعد رسول الله صلى الله عليه و آله و أكثرهم علما و أعظمهم ابتلاء في الحروب حتى تعجب من حملاته ملائكة السماء و بسبب جهاده ثبتت قواعد الإسلام و جعل رسول الله صلى الله عليه و آله ضربته لعمرو بن عبد ود العامري يوم الخندق أفضل من أعمال أمته إلى يوم القيامة و نزل جبرائيل عليه السلام يوم أحد و سمعه المسلمين كافة و هو يقول لا سيف إلا ذو الفقار و لا فتى إلا علي و وقائعه مشهورة عند الخاص و العام في زمن النبي صلى الله عليه و آله و بعده في حرب الجمل و صفين و النهروان.

و روى الخوارزمي قال كان أبطال المشركين إذا نظروا إلى علي عليه السلام في الحرب عمد بعضهم إلى بعض و بالجملة فشجاعته مشهورة عند جميع الناس حتى صارت تضرب به الأمثال و إذا كان أشجع الناس كان أفضلهم لقوله تعالى وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِينَ عَلَى الْقاعِدِينَ أَجْراً عَظِيماً فيكون هو الإمام لقبح تقديم المفضول على الفاضل».

(2)- إقبال الأعمال: 467؛ «كذلك قال النبي صلى الله عليه و آله لما برز مولانا علي إليه برز الإسلام كله إلى الكفر كله».

بحار الأنوار: 39/ 1، باب 70، حديث 1؛ «أَوَّلُ مَنْ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَلِيٌّ عليه السلام لَمَّا دَعَا عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ إِلَى الْبَرَازِ يَوْمَ الْخَنْدَقِ وَ لَمْ يُجِبْهُ أَحَدٌ قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تَأْذَنُ لِي قَالَ إِنَّهُ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ قَالَ وَ أَنَا عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ فَخَرَجَ إِلَيْهِ فَقَتَلَهُ وَ أَخَذَ النَّاسُ مِنْهُ ... أَنَّ النَّبِيَّ صلى الله عليه و آله لَمَّا أَذِنَ لِعَلِيٍّ عليه السلام فِي لِقَاءِ عَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدٍّ وَ خَرَجَ إِلَيْهِ قَالَ النَّبِيُّ صلى الله عليه و آله بَرَزَ الْإِيمَانُ كُلُّهُ إِلَى الْكُفْرِ كُلِّهِ».

(3)- بحار الأنوار: 67/ 186، باب 53، ذيل حديث 1؛ «قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَيِّدُ الْمُوَحِّدِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَاطَمَعاً فِي جَنَّتِكَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك وَ مَنْ لَمْ يَعْرِفْ مِنَ اللَّهِ سِوَى كَوْنِهِ إِلَهاً صَانِعاً لِلْعَالَمِ قَادِراً قَاهِراً عَالِماً وَ أَنَّ لَه جَنَّةً يُنْعِمُ بِهَا الْمُطِيعِينَ وَ نَاراً يُعَذِّبُ بِهَا الْعَاصِينَ فَعَبَدَهُ لِيَفُوزَ بِجَنَّتِهِ أَوْ يَكُونَ لَهُ النَّجَاةُ مِنْ نَارِهِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِعِبَادَتِهِ وَ طَاعَتِهِ الْجَنَّةَ وَ أَنْجَاهُ مِنَ النَّارِ لَامَحَالَة».

بحار الأنوار: 67/ 198، باب 53، ذيل حديث 2؛ «الصَّادِقِ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ إِنَّ النَّاسَ يَعْبُدُونَ اللَّهَ عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ فَطَبَقَةٌ يَعْبُدُونَهُ رَغْبَةً فِي ثَوَابِهِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْحُرَصَاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ وَ آخَرُونَ يَعْبُدُونَهُ فَرَقاً مِنَ النَّارِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ هِيَ رَهْبَةٌ وَ لَكِنِّي أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عز و جل فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْكِرَامِ وَ هُوَ الْأَمْنُ لِقَوْلِهِ عز و جل وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ لِقَوْلِهِ عز و جل قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ فَمَنْ أَحَبَّ اللَّهَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ عز و جل كَانَ مِنَ الآْمِنِينَ».

 

اخلاص: زيرا عمل، از مردم، از بهشت و از جهنم آزاد بوده و زلف عمل، فقط به زلف امر پروردگار گره خورده است.

گاهى مى آيند و مى گويند: آقا! ما چهل شبانه روز بيدارى كشيديم، روزه گرفتيم، گريه كرديم، پس آن وعده ها چه شد؟ بايد به آنها گفت: عمل شما از نظر اخلاص، عارى است. چه كردى كه چيزى از پروردگار مى خواهى؟

خاقانيا به سائل اگر يك درم دهى

 

خواهى جزاى آن دو بهشت از خداى خويش؟ «1»

     

 

دو ريال به گدا داده اى، بعد هم در دل به خدا مى گويى: يادت نرود، از هشت بهشت، دو بهشت را براى ما بگذار، پنج بهشت ديگر را به بقيه بده. اين عمل بُرد ندارد. توقع داريم كه مردم بيايند و بگويند: آفرين، عجب كارى كردى! واقعاً نمونه ندارد، بَه بَه.

برادران! يك ساعت در خودمان فرو برويم، ببينيم اشتباه هاى ما از كجا است؟

در روايات، مشهور است كه وجود مبارك امام زمان عليه السلام وقتى سيصد و سيزده نفر مخلص در عالم پيدا شد، ظهور ايشان به شب نمى رسد. همين كه به او خبر بدهند كه شما سيصد و سيزده يار داريد، ديگر حرام است كه در غيبت باشد. ما در كره زمين چقدر دعاى ندبه و كميل خوان داريم؟ امشب سيصد ميليون نفر شيعه، احيا مى گيرند، يعنى در اين سيصد ميليون نفر، سيصد نفر پيدا نمى شود؟ نه، نمى شوند. شوخى نيست. پس كجاى كار ما خراب است؟

 

نتيجه تكبر و غرور

يكى از بهترين عالمان دين ما، مرحوم حاج ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى رحمه الله است. حضرت امام رحمه الله حالات ملكوتى و عبادتى شان را واقعاً مرهون حاج ميرزا

______________________________
(1)- خاقانى شروانى.

 

جواد آقا هستند. امام مى فرمودند: هر كس كه به قم مى آيد، بعد از حضرت معصومه عليها السلام، قبر ايشان را زيارت كند. بعضى ها عقيده دارند كه بعد از حضرت معصومه عليها السلام پر قيمت تر از حاج ميرزا جواد آقا كسى در قم دفن نشده است.

حاج ميرزا جواد آقا مى فرمودند: يك روز در نجف، پيش استادم آمدم و به او گفتم: درس را خوب ياد نمى گيرم، مغزم هم كم ندارد، خيلى حافظه و گيرندگى من خوب است، اما اين درس هايى را كه شما مى گوييد- حكمت الهى، عرفان يا فقه- خوب ياد نمى گيرم، نشاطى هم ندارم. سر درس دوست ندارم كه گوش بدهم، كسل هستم. مشكل دارم؟ استاد فرمود: بله. گفتم: چيست؟ گفت: اهل كجا هستى؟ گفتم: تبريز. گفت: چند وقت است كه به نجف آمده اى؟ گفتم: چهار سال است.

گفت: در نجف قوم و خويش دارى؟ گفتم: بله. گفت: كيست؟ گفتم: خاله زاده ام هست. گفت: چه كار مى كند؟ گفتم: او هم طلبه است. گفت: ميانه ات با او صاف نيست؟ گفتم: نه، صاف نيست. بالاخره حسادت، غرور و كبر در قوم و خويش ها هست. گفت: مى خواهى درس متوجه شوى و قلبت را روشن كنم؟

بايد از خود بگذرى. درس كه تمام شد، زودتر مى روى و كفش پسر خاله ات را جفت مى كنى. گفتم: من؟ گفتم: بله، همه مشكل تو از همين «من» است.

اى همه مشكلات! اى «من»! كنار برو. اين من، بين تو و خدا پرده انداخته است. از اين «من»، نور رد نمى شود. همه گير ما براى همين «من» است. در «من»، آدم حسود و مغرور مى شود. وقتى كه منيّت وجود نداشته باشد، حسد و غرور جايى ندارد. اين حالات، جا مى خواهد. وقتى «من» نباشد، آدم با نور زندگى مى كند.

 

اهتمام ائمه عليهم السلام به احياى شب بيست و سوم ماه رمضان

در روايات ما وارد نشده است كه اهل بيت عليهم السلام شب نوزدهم و بيست و يكم از سر شب تا اذان صبح بيدار بوده اند. اما روايت داريم كه شب بيست و سوم ماه مبارك رمضان را فاطمه زهرا عليها السلام يك ظرف آب به دست مى گرفتند و تا مى ديد چشم بچه ها- با اين كه بچه بودند- مى خواهد گرم خواب شود، به صورت آنها آب مى ريخت تا در شب قدر خوابشان نبرد.

و الله، با يك «استغفر اللّه»، قرآن روى سر گذاشتن و خدايا غلط كردم، كار ما درست نمى شود. ما بايد قبل از آمدن، در خود جستجوى كامل كنيم، تا آلودگى هاى خود را بشناسيم. آلودگى ها، در كجاى وجود ما پنهان شده اند؟ براى چه حسد، غرور و كينه در ما لانه گرفته اند؟ زبان ما چرا زبان تهمت و غيبت است؟

پول ما چرا حرام است؟ مگر پيغمبر صلى الله عليه و آله نمى فرمايد: اگر يك درهم و كمتر، مال حرام در خانه كسى باشد، خدا به آن خانه نظر نخواهد كرد؟

 

رسيدن به چشمه هاى حكمت، به شرط اخلاص

«مَنْ اخْلَصَ لِلّهِ ارْبَعِينَ يَوْماً»

هر كسى چهل شبانه روز اخلاص بورزد، يعنى هيچ آلودگى اخلاقى و عملى، در ظاهر و باطن او نباشد، بعد از اين كه چهل شبانه روز تمام شد

«فَجَّرَ اللّهُ يَنَابِيْعَ الحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسانِهِ» «1»

از قلب او به زبانش، نه يك چشمه، بلكه چشمه هاى حكمت جارى خواهد شد، اما

«من اخلص»

نه هر كسى. اين حكمت خواندنى نيست. اين هم كه شما مى بينيد مى گويند: «درسى نبود، هر آن چه در سينه بود» اين كار انبيا عليهم السلام و امثال لقمان است. اين حكمت را يك معلم دارد و او خدا است؛ «وَ يُعَلّمُهُمُ الْكِتبَ و الْحِكْمَةَ» «2» به هر كسى هم عطا كنند، خير كثير عطا كرده اند.

 

لقمان و راههاى رسيدن به حكمت

پيامبر گرامى اسلام مى فرمايد:

______________________________
(1)- بحار الأنوار: 67/ 249، باب 54، حديث 25؛ «النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله قَالَ مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ».

(2)- بقره (2): 129؛ و آنان را كتاب و حكمت بياموزد، و [از آلودگى هاى ظاهرى و باطنى ] پاكشان كند؛ زيرا تو تواناى شكست ناپذير و حكيمى.

 

غلام سياه، با چهره گمنام، روزى نشسته بود و حكمت الهى را براى گروهى درس مى داد كسى كه در روزگار بردگىِ لقمان، لقمان را مى شناخت، ديد جمعيتى آنجا جمع هستند. گفت: چه خبر است؟ گفتند: كسى دارد حكمت الهى مى گويد.

گفت: اين برده حكمت الهى مى گويد؟!

درس كه تمام شد، گفت:

«ألَسْتَ عَبْدَ آلِ فُلانِ»

؟ تو برده فلان قبيله نبودى؟

«قال:

بلى »

بله، ما برده بوديم. با تعجب به لقمان گفت:

«فَمَا بَلَغَ بِكَ ما نَرى »

؟ چگونه به اين مقام رسيده اى؟ آخر قابل باور نيست كه تو الآن در مقامى مانند مقام انبياى خدا عليهم السلام قرار گرفته اى. گفت: شش برنامه داشتم.

اول:

«صِدْقُ الحَدِيثِ»

مطلقا در عمرم اهل دروغ نبودم.

مشكل ما چيست كه بالا نمى رويم و نمى رسيم؟ چه بارى روى دوش ما است كه نمى توانيم حركت كنيم؟ يك دروغ است. آقا! آيا شما شايسته اين مقام هستيد كه اين پست را به شما بدهيم؟ من، هزار درجه از شايستگى آن طرف تر هستم. به دروغ مى گويد! آقا! آيا اين پول را به شما بدهيم، سر وعده برمى گردانى؟ اختيار دارى! من؟ اما از همان اول نيت دارد كه پول را بخورد.

لقمان در ادامه گفت:

دوّم:

«وَ اداءُ الأمانَةِ»

خيانت به هيچ كس و هيچ چيز نداشتم.

سوم:

«تَرْكُ ما لايَعْنِينى»

براى هيچ كار بى اهميتى عمرم را خرج نكردم. هر كارى مى خواستم بكنم، اول سنجيدم كه ارزش آن بالا باشد، بعد آن كار را انجام دادم. كارهاى بيهوده، بى ربط، بى خود و بى نتيجه، اصلًا اهل آنها نبودم.

چهارم:

«وَ غَضِّى بَصَرِى»

از حرام چشم پوشيدم. زن مردم، مال مردم، دختر مردم، چه معنى دارد كه من چشمم را مانند تير سه شعبه زهر آلود به چهره نامحرمان بياندازم؟ چه معنى دارد كه در خانه مردم مهمانى بروم، لذت مهمانى من در اين باشد كه ناموس مردم را با ديد بد ببينم؟

پنجم:

«وَ كَفّى لِسانِى»

زبانم را نگهداشتم. از خيلى از افراد كار بد سراغ داشتم، ولى نگفتم، آبروى مردم را حفظ كردم.

ششم:

«وَ عِفَّتِى فِى طُعْمَتى »

جلوى طمع و آرزوهاى بيهوده ام را گرفتم؛ نه آرزوى بيهوده و نه طمع بى خود داشتم. بعد پيغمبر صلى الله عليه و آله مى فرمايد: به اين مرد فرمود:

«فَمَنْ نَقَصَ عَنْ هذا فَهُوَ دُوْنِى»

هر كس اين شش صفت را كم دارد، مقامى ندارد و بدبخت است،

«وَ مَنْ زادَ عَلَيه فَهُوَ فَوْقِى»

هر كس كه بيشتر از من دارد، بايد رفت و دست به دامن او زد

«وَ مَنْ عَمَلَهُ»

هر كسى هم اين شش صفت را دارد

«فَهُوَ مِثْلِى»

با من مساوى است. «1»

 

شب احيا و زيارت ابا عبدالله الحسين عليه السلام

يكى از ويژگى هاى عظيم شب بيست و سوم رمضان، زيارت حضرت سيد الشهداء عليه السلام است. ما خيلى حرف ها مى توانيم به ابى عبداللّه عليه السلام بزنيم. يكى از آنها اين است كه: يابن رسول اللّه! شما به ما گفته ايد: سلام كردن مستحب است، كار مستحب، الزام آور نيست. اما شما به ما گفته ايد: هر كس كه اين سلام مستحب را داد، جواب او واجب است:

«السلام عليك يا ابا عبد اللّه عليه السلام و على الارواح التى حلت بفنائك عليك منى سلام اللّه ابداً ما بقيت و بقى الليل و النهار و لا جعله اللّه آخر العهد منى لزيارتكم السلام على الحسين عليه السلام و على على بن الحسين عليه السلام و على اولاد الحسين و على اصحاب الحسين» «2»

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته

______________________________
(1)- مستدرك الوسائل: 9/ 28، باب 103، حديث 10117؛ «قِيلَ لِلُقْمَانَ أَ لَسْتَ عَبْدَ آلِ فُلَانٍ قَالَ بَلَى قِيلَ فَمَا بَلَغَ بِكَ مَا تَرَى قَالَ صِدْقُ الْحَدِيثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ تَرْكُ مَا لَايَعْنِينِي وَ غَضِّي بَصَرِي وَ كَفِّي لِسَانِي وَ عِفَّتِي فِي طُعْمَتِي فَمَنْ نَقَصَ عَنْ هَذَا فَهُوَ دُونِي وَ مَنْ زَادَ عَلَيْهِ فَهُوَ فَوْقِي وَ مَنْ عَمِلَهُ فَهُوَ مِثْلِي».

(2)- مصباح الكفعمى: 484.

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر از اخلاق سیدالشهدا(ع)
تهران/ حسینیهٔ نیاوران/ دههٔ دوم صفر/ ...
تهران حسینیه حضرت قاسم دهه دوم صفر 94 سخنرانی ششم
نگاه سوم: نگاه به مال دنيا
عظمت نهج البلاغه اميرالمؤمنين عليه‏السلام
مرگ و عالم آخرت - جلسه بيست و سوم (2) - (متن کامل + ...
آياتى در باب شيطان اقتصادى
فطرت انسان‏
تقواى اقتصادى صابران و متقين‏
حركت صعودي با قرآن و اهل بيت

بیشترین بازدید این مجموعه

موضوعات اخلاقی - جلسه سیزدهم - راه نجات
كاشت در زمين وجود
شرايط توبه و انابه‏
كتاب طاقديس‏ نسخه قاجارى خان ما و گریه شوق‏
كسب خير دنيا و آخرت با اتصال به پيامبر ...
دين باخته، غارت شده واقعى
حركت صعودي با قرآن و اهل بيت
صلابت دربرابر دشمنان دین
همدان/ مسجد امام جواد(ع)/ شب شهادت امام جواد(ع)/ ...
امربه‌معروف و نهی‌از‌منکر از اخلاق سیدالشهدا(ع)

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^