فارسی
پنجشنبه 30 فروردين 1403 - الخميس 8 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

گشودن ابواب علم به سوى ربوبيّت‏

 

 


منابع مقاله:

کتاب  : تفسیر و شرح صحیفه سجادیه جلد یک

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

 

 

كلمه مباركه «ربّ» به معناى مالك و مربّى است. در تمام گردونه آفرينش، مالك حقيقى و ذاتى و مربّى اصلاحگر به معناى واقعى كلمه جز ذات اقدس حضرت ربّ العزّه وجود ندارد.

لغت و كلمه «ربّ» در قرآن مجيد و دعاها و مناجات ها و معارف الهيّه بسيار زياد آمده، اگر كسى جان و قلبش با مفهوم اين اسم متّحد شود نه طاغوت مى شود نه طاغوت زده و نه گول فرهنگ هاى بيگانه از حقيقت را مى خورد.

مربوب ربّ، آزادترين و آگاه ترين و پاك ترين و با كمال ترين و شريف ترين و با تربيت ترين انسان هاست.

درك مفهوم ربوبيّت، عجيب در آزادى انسان از بند شياطين داخلى و خارجى و هواها و هوس ها و غرايز و اميال سركش مؤثّر است.

فهم معناى ربوبيّت آن چنان در تربيت انسان برابر با فرهنگ حضرت ربّ العزّه داراى اثر است كه از انسان منبع جود و كرامت، تقوا و شرافت، معرفت و اصالت، وجدان و ولايت، فضيلت و سيادت و به قول قرآن مجيد شجره طيّبه به بار مى آورد!

 

مراحل تربيت نفس

اقبال پاكستانى بر اساس قرآن مجيد، متّصل به ربوبيّت حقّ را با تربيت ترين انسان تاريخ مى داند و مى گويد: اين تربيت را كه تربيت خود در سايه ربوبيت حقّ است سه مرحله است:

1- اطاعت 2- ضبط نفس 3- نيابت الهى.

اطاعت از حق در تمام اوامر و نواهى و اطاعت از انبيا و ائمّه طاهرين عليهم السلام؛ ضبط و حفظ اين اطاعت از دستبرد شياطين و حوادث و نوائب و مصايب و نيز ضبط نفس از گناه و معصيت؛ و در نتيجه به مقام خلافت اللّهى رسيدن.

اينك گفتار علّامه اقبال پاكستانى:

اطاعت

خدمت و محنت شعار اشترست

صبر و استقلال كار اشتر است

گام او در راه كم غوغاستى

كاروان را زورق صحراستى

نقش پايش قسمت هر بيشه اى

كم خور و كم خواب و محنت پيشه اى

مست زير بار محمل مى رود

پاى كوبان سوى منزل مى رود

تو هم از بار فرائض سرمتاب

برخورى از عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآب

در اطاعت كوش اى غفلت شعار

مى شود از جبر پيدا اختيار

 

(اقبال پاكستانى)

ضبط نفس

نفس تو مثل شتر خود پرور است

خود پرست و خودسوار و خودسر است

مرد شو، آور زمام او به كف

تا شوى گوهر اگر باشى خزف «9»

هر كه برخود نيست فرمانش روان

مى شود فرمان پذير از ديگران

طرح تعمير تو از گل ريختند

با محبّت خوف را آميختند

خوف دنيا خوف عُقبى خوف جان

خوف آلامِ زمين و آسمان

حبّ مال و دولت و حبّ وطن

حبّ خويش و اقربا و حبّ زن

 

(اقبال پاكستانى)

نيابت الهى

گر شتربانى جهانبانى كنى

زيب سر تاج سليمانى كنى

تا جهان باشد جهان آرا شوى

تاجدار ملك لا يبلى شوى

نايب حق در جهان بودن خوش است

بر عناصر حكمران بودن خوش است

صد جهان مثل جهان جزء وكل

رويد از كشت خيال او چو گل

پخته سازد فطرت هر خام را

از حرم بيرون كند اصنام را

نغمه زا تار دل مضراب او

بهر حق بيدارى او خواب او

 

(اقبال پاكستانى)

 

نبوّت و امامت، راه رسيدن به ربوبيّت

آن درى كه خداوند بزرگ براى شناخته شدن مقام ربوبيّتش به روى ما باز كرد درِ نبوّت و امامت است.

امام على عليه السلام در خطبه اوّل «نهج البلاغه» مى فرمايد:

وَاصْطَفى سُبْحانَهُ مِنْ وُلْدِهِ أنْبِياءَ، أخَذَ عَلَى الْوَحْىِ ميثاقَهُمْ، و عَلى تَبْليغِ الرِّسالَةِ أمانَتَهُمْ. «10»

خداوند سبحان پيامبرانى از فرزندان آدم برگزيد كه در برنامه وحى و امانتدارى در ابلاغ رسالت از آنان پيمان گرفت.

پيمان ابلاغ رسالت بزرگترين پيمانى است كه ممكن است تصوّر شود، پيمانى است كه خداوند از پيامبران براى پذيرش وحى و ابلاغ حقايق وحى شده به انسان ها مى گيرد.

بديهى است كه وحى بايستى بر دلى وارد شود كه از هر گونه خس و خاشاك و هوا و هوس و خودخواهى ها پاك و منزّه باشد و اندك آلودگى درونى مجراى آب حيات وحى را تيره مى سازد.

مسلّم است كه پيامبران در رسانيدن حقايق وحى شده به مردم بايستى به همه گونه گذشت و فداكارى تن دهند.

در حقيقت وضع حياتى يك پيامبر چنين است كه زندگى خود را بر مبناى رسالت تلقّى كند. او در عين حال كه يكى از انسان هاست و داراى زندگى طبيعى است، واسطه كاملًا امين براى ابلاغ رسالت از طرف خداست.

شايد بتوان گفت كه: سخت ترين فداكارى را كه بايستى در پيمان با خدا بپذيرد، دخالت ندادن خود در امر رسالت است.

امام على عليه السلام به دنباله فرمايش خود مى فرمايد:

خداوند رسولانى را در ميان امم برانگيخت و پيامبرانش را پياپى به سوى آنان فرستاد، تا مردم را به اداى پيمان فطرى اى كه با آفريدگارشان بسته بودند وا دارند و نعمت فراموش شده او را به يادشان بياورند و با تبليغ دلائل روشن وظيفه رسالت را بجاى آورند و نيروى مخفى عقول مردم را برانگيزانند و بارور سازند، آيات با عظمت الهى را كه در هندسه كلّى هستى نقش بسته است به آنان بنمايانند: آسمان هاى برافراشته بالاى سرشان و گهواره گسترده زمين زير پايشان و معيشت هايى كه حياتشان را تأمين نمايد. «11»

 

اهداف رسالت

هدف و موادّ رسالت در قرآن اينچنين بيان شده:

الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْأُمِّىَّ الَّذِى يَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِندَهُمْ فِي التَّورَاةِ وَالْإِنْجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِى كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِى أُنْزِلَ مَعَهُ أُوْلئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «2

همان كسانى كه از اين رسول و پيامبر «ناخوانده درس» كه او را نزد خود [با همه نشانه ها و اوصافش ] در تورات وانجيل نگاشته مى يابند، پيروى مى كنند؛ پيامبرى كه آنان را به كارهاى شايسته فرمان مى دهد و از اعمال زشت بازمى دارد و پاكيزه ها را بر آنان حلال مى نمايد و ناپاك ها را بر آنان حرام مى كند و بارهاى تكاليف سنگين و زنجيره ها [ىِ جهل، بى خبرى و بدعت را] كه بر دوش عقل وجان آنان است برمى دارد؛ پس كسانى كه به او ايمان آوردند و او را [در برابر دشمنان ] حمايت كردند و ياريش دادند و از نورى كه بر او نازل شده پيروى نمودند، فقط آنان رستگارانند.

«1- قيام انسان ها به عدالت.

2- نشان دادن آيات الهى.

3- تعليم كتاب كه واقعيّت هاى هستى و حيات انسانى را در بر دارد.

4- تعليم حكمت كه دانستنى ها را در راه شدن هاى تكاملى تصفيه مى نمايد.

5- امر به نيكى ها و نهى از پليدى ها.

6- برداشتن بارها و زنجيرهاى سنگينى كه از عوامل گوناگون، انسان ها را در خود مى فشارند.

7- روشنايى در حيات كه آرمان اعلاى حيات انسان ها را معرّفى و قابل وصول مى سازد.

 

و در كلمات پيشواى پرهيزكاران اين چنين بيان شده:

1- آنان را به وفا، به تعهّد فطرى اى كه خداوند به آنان عنايت كرده است تحريك نمايند.

2- نعمت هاى فراموش شده خداوندى را به يادشان بيندازند.

3- با ابلاغ رسالت ها، دليل و حجّت را بر آنان تمام كند.

4- گنجينه هاى نهانى عقول آنان را بكاوند و بارور سازند.

5- آيات هندسه كلّى هستى را از آسمان هاى برافراشته در بالاى سرشان و گهواره گسترده زير پايشان، اشكال گوناگون معيشت را كه حيات آنان را تأمين مى نمايد آشكار سازند.

6- آيات الهى را در پديده مرگ كه فروغ حياتشان را خاموش مى كند و آنان را به آخرت مى سپارد و در خستگى ها و مشقّت ها كه پير و فرسوده شان مى سازد و در رويدادهاى پياپى كه به سراغ آنان مى آيند، نشان بدهند.

7- رفتار معتدل، قوانين عامل رشد و كمال، سخن جدا كننده حقّ و باطل و حكم عادلانه را به آنان تعليم دهند.

اين است مواد و هدف رسالت هاى الهى در روى زمين كه قرآن با صراحت و قاطعانه بيان مى كند و سخنان امير المؤمينن در «نهج البلاغه» و همه شؤون زندگى او، همان مواد و هدف را توضيح و تطبيق مى نمايد.

يك تتبّع كافى در سرگذشت انسان ها اثبات مى كند كه هر گروه رسالت سودمند و سازنده جز مصداق ها و شاخه هاى همين مواد و هدف ها نبوده است.

هدف اعلاى زندگى فردى و اجتماعى كه گمشده حياتى امروز بشريّت است بدون رسالت هايى كه مواد و هدف هاى مزبور را توضيح و تطبيق به زندگى نمايد چيزى است كه هرگز براى انسان ها چهره واقعى خود را نخواهد نمود.» «13»

 

مدينه علم در كلام پيامبر صلى الله عليه و آله

پيامبر درباره دَرِ امامت و ولايت كه از جانب خداوند گشوده شده تا از آن در، تمام انسان ها به حقايق مربوط به ربوبيّت و قوانين شرع برسند، فرمود:

إنَّ اللَّهَ خَلَقَنى وَعَلِيّاً مِنْ شَجَرَةٍ أنَا أصْلُها، و عَلِىٌّ فَرْعُها، وَالْحَسَنُ والْحُسَيْنُ ثَمَرَتُها، و الشِّيعَةُ وَرَقُها، فَهَلْ يَخْرُجُ مِنَ الطَّيِّبِ إلّا الطَّيِّبُ؟ و أنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ و عَلِىٌّ بابُها، فَمَنْ أرادَ الْمَدينَةَ فَلْيَأْتِها مِنْ بابِها.

وَفى لَفْظِ حُذَيْفَةَ عَنْ عَلىٍّ عليه السلام: أنَا مَدينةُ الْعِلْمِ وعَلِىٌّ بابُها، وَلا تُؤْتَى الْبُيُوتُ إلّا مِنْ أبْوابِها.

وَفى لَفْظٍ: أنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ و أنْتَ بابُها، كَذَبَ مَنْ زَعَمَ أنَّهُ يَدْخُلُ الْمَدينَةَ بِغَيْرِ الْبابِ. قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ:

وَأتُوا الْبُيُوتَ مِنْ أبْوابِها». «14»

احاديث بالا را علامه امينى صاحب «الغدير» از 143 نفر از بزرگترين دانشمندان اهل سنّت نقل مى كند و از بيست و يك نفر بر صحّت و سلامت سند حديث، شاهد مى آورد كه پيامبر فرمود:

من و على از يك درختم، من ريشه ام و على تنه و حسن و حسين ميوه آن و شيعه برگش؛ آيا ازپاك غير از پاك مى آيد؟!

من شهر علمم و على در آن شهر است؛ هر كس قصد شهر دارد از درِ آن وارد گردد.

الفاظ ديگرى از حديث چنين آمده:

1- أنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ و عَلِىٌّ بابُها، فَمَنْ أرادَ الْبَيْتَ فَلْيَأْتِ الْبابَ. «15»

من شهر علم و على درِ آن است. هر كس مى خواهد وارد اين خانه شود پس از اين در وارد شود.

2- أنَا مَدينَةُ الْعِلْمِ و عَلِىٌّ بابُها، فَمَنْ أرادَ الْعِلمَ فَلْيَأْتِ الْبابَ. «16»

من شهر علمم و على درِ آن است، هر كس علم را مى خواهد، پس از اين در وارد شود.

3- أنَا دارُالْحِكْمَةِ و عَلِىٌّ بابُها. «17»

من سراى حكمتم و على درِ آن است.

4- أنَا دارُ الْعِلْمِ و عَلِىٌّ بابُها. «18»

من سراى علمم و على در آن است.

5- أنَا ميزانُ الْعِلْمِ و عَلِىٌّ كَفَّتاهُ. «19»

من ترازوى علمم و على دو كفه ترازو است.

6- أنَا ميزانُ الحِكْمَةِ و عَلِىٌّ لِسانُهُ. «20»

من ترازوى حكمتم و على زبان حكمت است.

7- أنَا المَدينَةُ و أنْتَ الْبابُ، وَلايُوْتَى الْمَدينَةُ إلّا مِنْ بابِها. «21»

من شهرم و تو [على ] درِ شهر، كسى به شهر وارد نمى شود مگر از راه درِ شهر.

8- انَّ عَلياً مِنّى وَانَا مِنْ عَلىٍ .. فَهُوَ اخى ووصيّى وَخَليفَتى عَلى امَّتى . «22»

على از من است و من از على ... و او برادر و وصى و جانشين من بر امّتم مى باشد.

9- عَلِىٌّ بابُ عِلْمى و مُبَيِّنٌ لِامَّتى ما ارْسِلْتُ بِه مِنْ بَعْدى. «23»

على دروازه علم من و بيان كننده احكام ارسالى از طرف خدا براى امت، بعد از من است.

10- أنْتَ بابُ عِلْمى. «24»

تو [يا على ] دروازه علم من هستى.

نزد ملّت اسلام مسلّم است كه علم پيامبر به وجود مقدّس حضرت مولى الموحّدين منتقل شد و علم امير المؤمنين به يازده فرزندش از حضرت امام حسن تا مهدى عليهم السلام رسيد. و امّت براى يافتن ربّ و شؤونش چاره اى جز مراجعه به ائمّه طاهرين عليهم السلام ندارند، معارفى كه يك نمونه اش «نهج البلاغه» و نمونه ديگرش «صحيفه سجّاديّه» و نمونه هاى ديگرش كتب حديثى شيعه مى باشد.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(10)- نهج البلاغه: خطبه 1.

(11)- نهج البلاغه: خطبه 1.

(12)- اعراف (7): 157.

(13)- ترجمه و تفسير نهج البلاغه: 2/ 187- 189.

(14)- الغدير: 6/ 79؛ الكافى: 2/ 239، باب المؤمن وعلاماته، ذيل حديث 27؛ وسائل الشيعة: 27/ 29، باب 14، حديث 33617.

(15)- تاريخ بغداد: 3/ 181؛ شرح احقاق الحق: 4/ 235.

(16)- بحار الأنوار: 38/ 189، باب 63، ذيل حديث 1؛ المناقب، ابن شهر آشوب: 2/ 34؛ كشف الغمة: 1/ 113.

(17)- بحار الأنوار: 40/ 207، باب 94، ذيل حديث 14؛ كشف الغمة: 1/ 113؛ العمدة: 295، حديث 489.

(18)- شواهد التنزيل: 1/ 106، حديث 121؛ ينابيع المودة: 2/ 170، حديث 482.

(19)- بحار الأنوار: 23/ 144، باب 7، حديث 99؛ جامع الأخبار: 180؛ الفضائل: 155.

(20)- الغدير: 6/ 80، حديث 4؛ شرح احقاق الحق: 6/ 46؛ نفحات الأزهار: 10/ 238، حديث 94.

(21)- شواهد التنزيل: 2/ 363، حديث 1009؛ بحار الأنوار: 36/ 347، باب 41، حديث 216.

(22)- بحار الأنوار: 40/ 4، باب 91، حديث 6؛ الأمالى، شيخ صدوق: 36، حديث 10؛ روضة الواعظين: 1/ 101.

(23)- بحار الأنوار: 27/ 113، باب 4، ذيل حديث 87؛ كنز الفوائد: 2/ 67.

(24)- بحار الأنوار: 38/ 248، باب 65، ذيل حديث 42؛ كشف الغمة: 1/ 287؛ كشف اليقين: 109.

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

عبادت امام حسين (ع) از زبان دشمنان
ظهرعاشورا حسین بن علی یاور نداشت
الهام گرفتن، درس آموختن و الگو قرار دادن ...
اصحاب مدح و مرثیه
ایام اعتکاف، ایام انس با پروردگار
چرا خدا به شیطان مهلت داد؟
امام سجاد (علیه السلام):
سلامم بر این پیکر بی کفن از سید حبیب حبیب پور
ضباب بن عامر
حبّ و بغض به امام حسین(ع) معیار سعادت و شقاوت ...

بیشترین بازدید این مجموعه

حضرت زهرا(س)، تجسم رضایت و سخط الهی
صدقه، راهی برای رفع مشکلات مالی
حسن خلق (2)
امام علي (عليه السلام):نمادي از انسان کامل(2)
امام جواد(ع)تجسم صلابت
دو سند روشن بر مظلومیّت سبط اکبر
میلاد امام حسین(ع) و خنده رسول‌الله(ص)!
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
لحظاتی را که خدا برایمان ترسیم می کند
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^