و اما خروج او «وَ أَخْرِجْنِى مُخْرَجَ صِدْقٍ» از دروازه محراب به طرف آخرت حركت كرد. وقتى دور او جمع شدند، دوباره همان حادثه روز سوم ولادت او پيش آمد. فرمود: عزيزان من، به انتظار برگشتن من از اين رختخواب نباشيد. من چند لحظه قبل پيغمبر صلى الله عليه و آله را در خواب ديدم. من با ورودم، چشم به پيغمبر صلى الله عليه و آله باز كردم، الآن هم در رفتنم از دنيا، چشم به پيغمبر صلى الله عليه و آله باز كردم:
ميسر نگردد به كس اين سعادت |
|
به مسجد ولادت، به مسجد شهادت |
|
|
|
***
در كعبه گشت پديد و به محراب شد شهيد |
|
نازم به حسن مطلع و حسن ختام او |
|
|
|
***
روز ازل كه عالم و آدم نبود |
|
جلوه اى از روى على عليه السلام كم نبود |
آدم اگر چهره نسودى به خاك |
|
بر در پيرم على آدم نبود |
مرغ گِل ار يافت به تن جان گرفت |
|
از دم عيسى به جز از آن نبود |
نخله مريم نشدى بارور |
|
بر سرش ار سايه آن دم نبود |
كيستى اى آن كه همه عالمى |
|
گر تو نبودى همه عالم نبود |
گر ننهادى تو به هستى قدم |
|
هيچ نشان ز آدم و خاتم نبود |
|
|
|
كعبه ز ميلاد تو اين رتبه يافت |
|
ور نه بدين پاى معظم نبود |
در ره دل كى بُدى اين پيچ و تاب |
|
گر شكن زلف تو را خم نبود |
در شب معراج كه حق با رسول |
|
گفت: سخن، غير تو محرم نبود «1» |
|
|
|
منبع : پایگاه عرفان