فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

اسرار عالم نباتات‏


منابع مقاله:

کتاب  : تفسیر و شرح صحیفه سجادیه جلد یک

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

اسرار و عجايبى كه در عالم نباتات نهفته است بيش از آن است كه انسان بتواند در يك عمر طولانى آنها را مطالعه كند؛ امروزه دانشمندانى هستند كه قسمت زيادى از عمر گران بهاى خود را در يك قسمت از آن مصرف كرده و اطلاعات پر قيمت و قابل توجّهى براى عالم بشريّت به ارمغان آورده اند. براى نمونه به چند نكته ديگر اشاره مى شود:

 

1- هنرنمايى ريشه ها،

آب و ساير موادّ لازمه كه به توسّط تارهاى مويين كه در ريشه درختان قرار دارد جذب مى شوند و على رغم نيروى جاذبه زمين كه آنها را به سوى مركز خود مى كشد از ريشه ها و ساقه ها بالا رفته به ارتفاع سى و چهل متر مى رسد. اين موضوع مدّت هاست كه افكار دانشمندان را به خود متوجّه ساخته كه در اثر چه عاملى اين عمل انجام پيدا مى كند؟

2- پيوند شاخه ها، نيز يكى از موضوعات اسرارآميز عالم نباتات است؛ زيرا به وسيله آن مى توان درختى بار آورد كه با داشتن يك ريشه و يك ساقه و استفاده كردن از يك نوع آب و غذا دو نوع ميوه مختلف كه در آثار و خواص با هم متفاوتند داشته باشد، مثلًا مى توان گيلاس را با آلبالو و سيب و گلابى و هلو و زرد آلو را هر كدام با ديگرى پيوند زد.

اين عمل ثابت مى كند كه دستگاه لابراتوار عجيبى كه در شاخه هاى كوچك درختان نهفته شده به خوبى مى تواند موادّ ساده جذب شده گياهى را به هر صورت و شكلى بيرون آورد و از يك مادّه تركيبات شيميايى گوناگون تهيّه كند. اين لابراتوار راستى لابراتوار عجيبى است!

3- تكميل نواقص، نيز يكى ديگر از خواصّ گياهان است. در بسيارى از درختان اگر شاخه اى را جدا كرده در زمين فرو ببرند چيزى نمى گذرد كه نواقص خود را تكميل كرده و به صورت يك درخت كامل با ريشه هاى قوى بيرون مى آيد.

اين هم ناگفته نماند كه ريشه هاى درختان با آن كه چندان نيرومند به نظر نمى رسند داراى قدرت فوق العاده اى هستند كه با هر گونه مانعى كه بر سر راه آنها پيدا شود مبارزه مى كنند، اگر بتوانند غائله را با ملايمت برطرف كرده و با كج كردن راه خود از كنار مانع عبور مى كنند، ولى اگر كار به مبارزه كشيد چنان شدّت عمل به خرج مى دهند كه عمارت هاى محكم را ويران و سنگ هاى بزرگ را به فشار از جاى بر مى كنند و به راه خود ادامه مى دهند.

4- گياهان حسّاس، اگر تعجّب نكنيد شاخه هاى بعضى از گياهان داراى حسّند و مانند حيوانات حركات خارجى را احساس مى نمايند به طورى كه اگر دست را نزديك آنها ببرند فوراً خود را جمع مى كنند!

5- درختان گوشت خوار، شاخه هاى اين درختان حكم دام صيّادان را دارد كه به كمك آنها شكارهاى نسبةً بزرگى را صيد مى كنند.

طريقه صيد كردن اين درختان چنين است كه: اگر انسان يا حيوانى نزديك آنها شود دفعةً شاخه هاى نيرومند خود را بر او ريخته و او را محكم در ميان خود نگاه مى دارند، در اين موقع ديگر دست و پا كردن صيد فايده اى ندارد و هر لحظه با فشار تازه اى مواجه مى شود، بالأخره چيزى نمى گذرد كه شيره زننده مخصوصى از آنها تراوش كرده و روى بدن موجود صيد شده مى ريزد و آن را حلّ و قابل جذب كرده آنگاه از آن تغذيه نموده آن را جزء بدن خويش مى سازد!

6- شاخه هاى پيچنده، نيز نمونه جالبى از فداكارى، حمايت و دستگيرى از ضعفا را در عالم گياهان نشان مى دهد، به اين ترتيب كه پاره اى از گياهانى كه ساقه نازك آنها قدرت تحمّل سنگينى قامت طولانى و پر برگشان را ندارد به تنه درختان قوى تر چسبيده و به كمك آنها به صورت مار پيچ نموّ مى كنند، وبعضى ديگر در اثر نداشتن مادّه كلروفيل و يا ناتوانى ريشه ها نسبت به احتياجات آبى و غذايى آنها، به كمك نباتات ديگر ادامه حيات مى دهند، مانند «عَشقه» كه ساقه آن به درخت هاى قوى مى پيچد و به وسيله ريشه هاى مخصوصى كه مانند خرطوم پشّه ها به ميان درخت فرو مى برد، مواد غذايى را كه در ميان آوندها روان است مكيده و از آن استفاده مى كند.

حالا وجدان بيدار را قاضى قرار دهيد، آيا مى توان اين حقايق و عجايب را معلول تصادف و اتّفاق دانست؟ آيا اين مهندسى عجيب از يك منبع عقل و قدرت حكايت نمى كند؟! اين است حقيقت الهام.

 

اعتراف جان گلن به شعور حاكم بر هستى

اين فضانورد معروف پس از بازگشت از سفر فضايى، مقاله اى نوشت كه در سراسر آمريكا پخش شد، مقاله او بدين قرار است:

«من نمى توانم ديده بگشايم و از آهنگى كه از سراسر طبيعت بلند است در شگفت نمانم!

كمترين نظره اى كافى است كه به عيان ديد در همه كارها دستى در كار است.

يكى از چيزهايى كه موقع انتخاب من در دسته مسافران فضايى براى مطالعه به من داده شد رساله اى بود متضمّن اطلاعات فراوانى درباره فضا، در اين رساله دو فصل راجع به وسعت جهان در من اثرى فوق العاده داشت.

براى درك مطالب آن بايد دانست كه سال نورى چيست؛ سرعت نور در هر ثانيه 300000 كيلومتر است يعنى نور هر ثانيه به اندازه هفت برابر محيط زمين را مى پيمايد. اكنون فرض مى كنيم كه جزيى از نور مدّت يك سال به خطّ مستقيم طىّ مسافت كند؛ راهى را كه او پيموده يك سال نورى گويند و اين مسافت تقريباً 5/ 9 ميليون ميليون كيلومتر است/ 9500000000000.

حال ببينيم در اين رساله راجع به وسعت عالم چه آمده با توجّه به اين كه قطر كهكشان ما تقريباً 100000 سال نورى است و خورشيد ستاره ناچيزى است كه در فاصله 30000 سال نورى از مركز اين كهكشان به دور خود مى گردد، پس دشوار خواهد بود كه ابعاد عظيم ماوراى دستگاه منظومه شمسى را به تصورّ آورد!

اشكال مسئله منحصر به فضاى بين ستارگان كهكشان ما نيست، آن سوتر ميليونها كهكشان ديگر پراكنده اند كه چنان مى نمايد با سرعتى گمان نكردنى از هم مى گريزند. حدود عالمى كه با تلسكوپ مشاهده شده از هر سو دست كم تا دو ميليون سال نورى گسترده است!

 

ساختمان اتم

 

اين راجع به عظمت حيرت آور جهان ما، حال برگرديم به آنچه كه درباره ساختمان اتم كوچكترين عنصر شناخته شده مى دانيم.

اتم ها با دستگاه منظومه شمسى و همه جهان خويشاوندى نزديكى دارند، به اين معنى كه آنها نيز مركّبند از الكترون ها كه در پيرامون مركزى بر طبق نقشه منظّمى مى گردند.

منظور من از بيان آنچه گفتم چيست؟ مى خواهم نشان دهم كه در تمام جهان آفرينش كه ما را فرا گرفته نظم حكمفرماست. از جزء بى نهايت خُرد اتم گرفته تا بزرگترين واحد نجومى كه ما مى توانيم تصوّر كنيم يعنى كهكشان ها كه هزاران سال نورى از ما فاصله دارند، همه بر روى مدارهاى مشخّصى و بر طبق نقشه متشابهى در حركتند.

آيا مى توان گفت كه همه اينها يك امر تصادفى باشد؟ آيا بر حسب اتّفاق است كه توده اى از موادّ موّاج در فضا ناگهان و سر خود در اين مدارها به سير پرداخته اند؟

من كه نمى توانم چنين باور كنم، ما در برابر نقشه مشخّصى قرار داريم؛ اين جهان عظيم اختران به من ثابت مى كند كه خدايى هست، نيرويى وجود دارد كه اين مجموع را به روى مدار نگاه مى دارد.

اينك سرعت هاى طرح «مركورى» را با بعضى از آنچه بدان اشاره شد بسنجيم، بسا باشد كه به خود مى باليم در اين باره پيروزى شايانى به دست آورده ايم؛ مى توانيم مدارى را به سرعت ساعتى 29000 كيلومتر بپيماييم، يعنى تقريباً ثانيه اى 8 كيلومتر، البتّه اين سرعت با ميزان درك زمينى ها بس بزرگتر مى نمايد.

همچنان كه ارتفاعى كه بدان رسيده ايم- كمى بيش از 160 كيلومتر- نيز در نظر ما عظيم جلوه مى كند، امّا نتيجه اى كه با همه جدّ و جهد به دست آورده ايم در مقابل آنچه هم اكنون در فضا مى گذرد چيست؟ چيزى است مسخره آميز!

محال است كه بتوان خدا را با مقياس هاى علمى سنجيد، محال است كه ما بتوانيم با حواسّ خود به نيروهاى روحانى دسترسى پيدا كنيم، اينها غير قابل دركند ولى مگر نيروهاى نامحسوس ديگرى نيستند كه وجودشان نزد ما محقّق است؟

يك هواپيما ممكن است نيرومندترين موتورها را داشته باشد و از حيث ساختمان نيز كاملًا مجهّز باشد ولى بدون نيرويى كه نامحسوس است نخواهد توانست كار مهمّى از پيش ببرد؛ براى اين كه هواپيما بتواند وظيفه خود را به طور شايسته انجام دهد بايد راهنمايى شود؛ راهنماى او كيست؟ جعبه قطب نما، امّا نيرويى كه اين قطب نما را رهبرى مى كند از محيط درك حواسّ ما خارج است، محال است آن را ديد، لمس كرد، چشيد و به طور كلّى حسّ كرد، با اين همه مى دانيم كه آن نيرو موجود است چون آن را درك مى كنيم.

در جايگاه هوانورد دستگاهى مى بينيم كه جهت را نشان مى دهد و كاملًا باور داريم نيرويى كه عقربه را حركت مى دهد به عمل خود ادامه خواهد داد؛ همه ما كه پرواز مى كنيم هزاران بار جان خود را در گرو عمل اين دستگاه گذاشته ايم، يقين داريم نشانه هايى كه مى نمايد ما را به آن جا كه مى خواهيم برويم رهبرى مى كنند.

نيروهاى روحانى و دينى نيز چنين اند، خود را بدان تسليم كنيم تا از ضلالت برهيم و به صراط مستقيم و سر منزل سعادت هدايت شويم هر چند كه حواسّ ما نتواند آن را دريابند ولى آثار آن را در زندگى خود مشاهده خواهيم كرد، پس چرا در حقيقت آن شك داشته باشيم؟!» «1» آرى، اين است حقيقت الهام و آن واقعيّتى كه حضرت زين العابدين در جمله مورد شرح به آن اشاره فرموده است.

ايمان به حضرت حقّ آثار زيادى در حيات فردى و اجتماعى و خانوادگى و سياسى و اقتصادى و حتّى جسمى انسان دارد تا جائى كه پژوهشگران پژوهش خود را در اين زمينه با اين جمله شروع كرده اند:

«ايمان به خداوند علاوه بر حفظ شخصيت آدمى، حافظ سلامت جسمى و روانى است.» «2» اين همه عنايت در راه شناختش محصول الهام است، الهامى كه راهبر انسان به سوى حقايق و راهنماى آدمى به سوى انبيا و ائمّه و علوم است و سلامت فكر و جان و جسم و جامعه و خانواده، معلول آثار همين الهام است.

يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» «3»

اى اهل ايمان! آيا شما را به تجارتى راهنمايى كنم كه شما را از عذابى دردناك نجات مى دهد؟* به خدا و پيامبرش ايمان آوريد و با اموال و جان هايتان در راه خدا جهاد كنيد؛ اين [ايمان و جهاد] اگر [به منافع فراگير و هميشگى آن ] معرفت و آگاهى داشتيد، براى شما [از هر چيزى ] بهتر است.

مسلّم است جسم آدمى همچون روحش در مقابل متاعب و مصايب روزگار به بيمارى هاى مختلف گرفتار مى شود و اين بيمارى ها چه به علّت ورود ميكرب مخصوص در بدن و چه تصادفات مختلف يا پيرى و فرسودگى اعضا و جوارح باشد، زندگى را براى آدمى تلخ و ناگوار مى گرداند.

ولى آنچه علم پزشكى و روانشناسى امروز به ما مى آموزد اين است كه:

بيمارى هاى «پسيكو سوماتيك» يعنى آنها كه به علّت نابسامانى و ناسازگارى هاى روانى ايجاد مى شود روز به روز در دنيا رو به ازديادند به قسمى كه مى توان گفت در ابتلاى به بيمارى هاى ميكربى و عمومى نيز آن جا كه شخص گرفتار ناراحتى هاى روحى و نابسامانى هاى آن نيست از نظر جسمى نيز سالم تر و شاداب تر است، به عكس آن جا كه شخص گرفتار مشكلات و ناراحتى هاى روانى است هر چند هم در حفظ و رعايت بهداشت بدن بكوشد باز عوارض و ناراحتى هاى جسمى به تدريج در او پيدا مى شود و رو به پيشرفت مى رود تا آن جا كه او را از پا در مى آورد.

قرآن مجيد در پانزده قرن قبل به خوبى اين مطلب را بازگو كرده آن جا كه راه اصلى حفظ سلامت روح و در نتيجه جسم را روى ايمان حقيقى بنا نهاده و دستور داده است كه اگر كسى حقيقةً ميل داشته باشد از عذاب بزرگ جسمانى و گرفتارى ها و نابسامانى هاى آن بركنار باشد و لااقل در دنيا از عذاب شديد رهايى يابد چه رسد به آخرت، بهتر است راه ايمان پيش گيرد.

ايمان به خدا را كه سبب نجات دنيا و آخرت است آن قدر با اهميّت دانسته كه فرموده: بهترين تجارت ممكن براى حفظ سلامت روح و جسم، ايمان به وجود مقدّس حضرت حقّ و صاحب عالم و آدم است.

ملاحظه بفرمائيد اگر كسى حقيقةً به خداوند و روز جزا ايمان داشته باشد و كارها را به او واگذارد و بداند كه هر چه هست يا جهت امتحان يا محض رشد، يا به خاطر آبادى آخرت يا جريمه گناه از طرف اوست، بد و خوبى برايش نمى ماند يعنى هر چه به وى مى رسد آن را از جانب دوست دانسته و براى خود لازم مى شمرد و با تمام وجود مى گويد:

ندانم كه خوش يا كه ناخوش كدام است

 

خوش آن است بر ما كه او مى پسندد

 

 

 

 

به خاطر آوريد كه بالاى درِ منازل غالب پدران ما اين آيه نوشته بود:

أُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِيرٌ بِالْعِبَادِ» «4»

من كارم را به خدا وامى گذارم؛ زيرا خدا به بندگان بيناست.

روى اين اصل هنگام ورود و خروج آن را مى ديدند و مضمون آن در ذهنشان نقش مى بست و ديگرى را در كار خود به هيچ وجه مؤثّر نمى دانستند.

يعنى حقيقةً عقيده داشتند كه كارهايشان را بايد به خدا واگذارند و از او توفيق خواهند، لذا هر خوبى و رنجى را از طرف او به صلاح زندگى خود مى دانستند، يعنى با سلاح ايمان و تقوا و مخصوصاً توسّل، به جنگ طبيعت مى رفتند و در نتيجه راضى بودند و به هيچ وجه گرفتار عقده هاى روانى نمى شدند.

درست عكس امروز كه از صبح تا شام با خود نقشه مى كشند و برنامه مى ريزند و در اجراى آن دچار ترديد و ناكامى مى شوند و روحشان آزرده مى گردد.

اين همه ناراحتى هاى جسمى و بيمارى هاى پسيكوسوماتيك مثل زخم هاى معده و اثنا عشر و كوليت هاى مزمن، فشار خون، اوره و قند و انفاركتوس هاى قلبى و ... همه و همه به علّت پيدايش عقده هاى مخصوص روانى در بدن آدمى است كه از بى ايمانى به وجود آمده است، ورنه آن كس كه در حقيقت خدا را مى شناسد و به آن حضرت ايمان دارد و مى داند رنج و راحت همه از جانب اوست، در مقابل شدايد خم به ابرو نمى آورد و خود را نمى بازد، زياد ضجّه و ناله نمى كند و احساسات افراطى به خرج نمى دهد و به قول قرآن، حالش اين است كه آيه از او خواسته:

لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ» «5»

تا [با يقين به اين كه هر گزند و آسيبى و هر عطا و منعى فقط به اراده خداست و شما را در آن اختيارى نيست ] بر آنچه از دست شما رفت، تأسف نخوريد و بر آنچه به شما عطا كرده است، شادمان و دلخوش نشويد.

حقيقةً چنين است، اگر انسان مضمون اين آيه را به خوبى بداند و عمل كند آن وقت كه در پشت ميز رياست است، زمانى كه دستش از مال دنيا پر است، وقتى كه در قلّه قدرت جوانى است فخر نمى فروشد و آزار نمى رساند و وقتى هم از همه آن مشاغل دستش بريد آن قدر كج خلق و مضطرب نمى گردد كه به فرسودگى روانى مبتلا شود.

امروزه چون اغلب مردم در جستجوى پست و قدرت و ميز و مقام و مال و منال بيشترند و ميل دارند با به دست آوردن آنها بزرگى بفروشند و خود را بنمايانند، با به دست آوردنش خود را فراموش مى كنند و مردم و دوستان را به هيچ مى گيرند وهمه را از خود مى رنجانند و چون دستشان از آن همه ببرد و خالى شود به دريوزگى افتند و مضطرب و نالان شوند و گرفتارى هاى عجيبى از ناحيه عقده هاى روانى به آنان حمله ور گردد!

عدّه زيادى از بازنشستگان كه به علّت فرسودگى روانى به بدبينى و اضطراب گرفتار مى شوند يا انفاركتوس قلبى و غم هاى توصيف ناشدنى به سراغشان مى آيد به همين دليل است.

قرآن مجيد يادآور مى شود كه غم و شادى دنيا در گذر است و آدم عاقل نه از روزگار تلخ و نامساعد نالان مى شود و نه فراخى زندگى او را به فخر فروشى و مستى وا مى دارد؛ مؤمن به خوبى تشخيص مى دهد كه آنچه به او مى رسد درست مطابق با صلاح و سلامت جسمى و روانى اوست و بايد آن را با روى خوش و جبين گشاده پذيرفت:

سوز دل، اشك روان، آه سحر، ناله شب

 

اين همه از نظر لطف شما مى بينم

 

 

 

 

(حافظ شيرازى)

بنابراين اگر انسان الهامات الهيّه را قدردانى كند هم عالم به پاره اى از واقعيّت ها مى گردد و هم سلامت جسمش تأمين مى شود و هم از سلامت كامل روانى كه مايه سلامت جسم است بهره مند مى گردد، چنانكه قرآن مجيد فرموده:

الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «6».

 [بازگشتگان به سوى خدا] كسانى [هستند] كه ايمان آوردند و دل هايشان به ياد خدا آرام مى گيرد، آگاه باشيد! دل ها فقط به ياد خدا آرام مى گيرد.

تيره روزى اين نسل و ابتلاى فراوان او به بيمارى هاى عصبى و روانى در زندگى بوقلمون وارش ناشى از گرفتگى ها و نابسامانى هاى روانى است و همه به علّت عدم دست آويز قابل توجّه و مطمئن است.

آرى، بايد تمام سلّول هاى وجود آدمى مترنّم به مناجات و دعا باشد و آنى از اتّصال داشتن به حضرت او و توسّل به جنابش غفلت نورزد تا آرامش كامل بر تمام جوانب حيات حكمفرما باشد و به قول شيداى نيشابورى:

به نام كردگار هفت افلاك

 

كه پيدا كرد آدم از كفى خاك

خداوندى كه ذاتش بى زوال است

 

خرد در وصف ذاتش گنگ و لال است

زمين و آسمان از اوست پيدا

 

نمود جسم و جان از اوست پيدا

مه و خورشيد نور هستى اوست

 

فلك بالا زمين در پستىِ اوست

ز وصفش جانها حيران بمانده

 

خرد انگشت در دندان بمانده

ز كُنه ذات او كس را خبر نيست

 

بجز ديدار او چيزى دگر نيست

 

 

 

 

(عطّار نيشابورى)

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- دانستنى هاى جهان علم: 8.

(2)- بررسى دين از راه دانش: 73.

(3)- صف (61): 10- 11.

(4)- غافر (40): 44.

(5)- حديد (57): 23.

(6)- رعد (13): 28.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

رفاقت با امام زمان(عج)
هدف نهایى اشخاص بی بصیرت و كوردل!
عید سعید مبعث پیامبر اکرم (ص) گرامی باد
شناسنامه امام جواد علیه السلام
تجلي رمزگرايي در متون عرفاني قرن ششم هجري (2)
رحلت حضرت زینب علیهاالسلام
چهل حدیث از پیامبر گرامی اسلام (ص)
یک شرط مهم برای فراوانی نعمت!
صبر در مصايب از ديدگاه روايات‏
عبداللَّه بن أبى‏سفيان بن حارث‏

بیشترین بازدید این مجموعه

چشم زخم و شور چشمی، واقعیت یا خرافه
انواع فرشتگان در قرآن مجيد
مردان بی ادعا
واعظان غير متعظ
تسخیر قلب به محبت الهی
حادثه‏ اى بى‏ مانند
یار واقعی امام هادی(ع)
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
هر روزت را تبدیل به عید کن
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^