فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

تعقّل در آفرينش‏

 

منابع مقاله:

کتاب  : تفسیر و شرح صحیفه سجادیه جلد یک

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

انسان وقتى به آفرينش واوضاع آن فكر مى كندبه اين نتيجه مى رسد كه ساختمان جهان و ساختمان واحدهايى كه اجزاى جهان را تشكيل مى دهند حساب شده است، هر چيزى جائى دارد و براى آن جا قرار داده شده است و منظورى از اين قرار دادن ها در كار بوده است.

جهان، درست مانند كتابى است كه از طرف مؤلّف آگاهى تأليف شده است، هر جمله و سطرى و هر كلام و فصلى محتوى يك سلسله معانى و مطالب و منظورهايى است؛ نظمى كه در كلمات و جمله ها و سطرها به كار برده شده است از روى دقّت خاصّى است و هدفى را نشان مى دهد.

هر كس تا حدودى مى تواند خطوط و سطور كتاب خلقت را بخواند و يك سلسله معانى، از آنها درك كند، وقصد و فكر مؤلّف آن را دريابد، هر كسى مى تواند نظامات حكيمانه و آثار و علائم به كار رفتن تدبير و اراده را در كار خلقت به طور روشن استنباط كند هر چند درس ناخوانده و بيابانى باشد، ولى البتّه اگر كسى با علوم طبيعى آشنائى داشته باشد به تناسب معرفتش به اين امور، نظامات و آثار و علائم وجود و حكمت و تدبير را در كار خلقت بيشتر ادراك مى كند.

قرآن كريم با اصرار و ابرام بى نظيرى افراد بشر را به مطالعه در خلقت و ساختمان موجودات به منظور شناختن خداوند سوق مى دهد.

خداشناسى بايد بر مبناى عقلى استوار باشد نه تقليد، آدمى در مقام خداشناسى وقتى مى تواند نگين توحيد را از قعر اقيانوس منطق بيرون كشيده و آن را زينت بخش دست عقيده خويش نمايد كه عرفان حقّ را به كسوت برهان ملبّس سازد و به اين حقيقت برمدار فتواى خرد معتقد شود، به حقّ اليقين به وجود خدا پاى بند و عقيده مند گردد و پايه هاى ايمان به توحيد را به ادلّه متقنه و براهين قويّه استوار كند به طورى كه تندبادهاى مخالف، اغوائات شيطانى و تبليغات بى اساس نتوانند پايه هاى ايمان شخص را به وحدانيّت ذات بارى سست و لرزان سازند.

اسلام در تمام احكام و قوانين شريعت مطهّره به ويژه اصول دين بالأخص اصل توحيد، تقليد را مذمّت فرموده و تأكيد مى كند كه متديّن بايد اصول دين و مبانى را به ادلّه عقليّه و موازين خردمندانه بپذيرد. در اين مورد علاوه بر حكومت عقل، آيات و اخبار عديده وارد شده كه از جمله آيات زير است:

ادْعُ إلى سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ» «1»

[مردم را] با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن.

وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِى اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدىً وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ» «2»

و از مردمان كسى است كه همواره بدون هيچ دانشى [بلكه از روى جهل و نادانى ] و بدون هيچ هدايتى و هيچ كتاب روشنى درباره خدا مجادله و ستيزه مى كند.

چون مبناى علم بر استدلال و منطق كتاب خدا بر برهان است، آنان كه بدون علم و منطق درباره توحيد قضاوت مى كنند سخت سرزنش شده اند.

قرآن تقليد كوركورانه را از هر كس باشد مذمّت مى كند و آنان كه بدون برهان و دليل و بدون منطق و حكمت به قبول دين آباء و اجداد و پذيرش عقايد ديگران برخاسته اند را سخت مورد سرزنش قرار مى دهد!

اخبار زيادى در باب تأكيد پذيرش حقايق بر مبناى عقل و استدلال در كتب گران بهاى شيعه همچون «الكافى»، «من لا يحضره الفقيه»، «التوحيد»، «بحار الأنوار» وارد شده كه عمق آن اخبار به انسان زمينه مى دهد تا واقعيّت ها را با برهان و دليل عقلى بپذيرد.

ابن سينا آن فيلسوف بزرگ مى گويد:

مَنْ قالَ أو سَمِعَ بِغَيْرِ دَليلٍ فَلْيُخْرَجْ عَنْ رِبْقَةِ الْإنْسانِيَّةِ.

كسى كه بدون دليل مطلبى را بگويد و يا قبول كند، بايد از جرگه انسانيّت خارجش دانست.

آرى، بنايى كه پايه هاى آن سست و لرزان و در معرض طوفان بنيان شده ويران خواهد شد و كوچكترين حادثه و باد مخالف آن را واژگون خواهد ساخت.

شود خراب بنايى كه بر لب آب است.

با ستون هاى گِلى، عمارت ده و بيست طبقه كه از گزند حوادث در امان باشد نمى توان ساخت. ساختمان چند طبقه وقتى مى تواند در برابر حوادث پابرجا بماند كه استخوان بندى آن بسيار محكم باشد. وقتى بناى گِل چنين باشد خانه دل چه بايد باشد؟

عقايدى كه در زواياى قلب ابداع و خانه هايى كه در جوانب آن بنيان مى گردد در هر امر، به ويژه راجع به امور دينى و قواعد مذهبى، چنان بايد محكم و منطقى و بر اساس برهان استوار باشند كه اغوائات اهريمنان و وساوس بدسيرتان و دغدغه شياطين نتوانند به آنها نفوذ نموده و از قدرت و نيروى آنها بكاهند.

ايمانى كه با عاقله، عجين و با حق اليقين قرين باشد، هيچ گاه طوفان هاى شكّ و ترديد و ابرهاى تيره ريب و سوء ظن قادر نخواهند بود به حريم آن رخنه و آن را سست و متزلزل نمايند.

اين حقيقت و اين اصل مسلّم و اين قانون كلّى در تمام امور و مسائل فردى و اجتماعى سارى و جارى است و وقتى كه در علوم سافله تسريه داشت به حكم عقل در امر خداشناسى و مسئله توحيد كه اهمّ علوم و مسائل فردى و اجتماعى است و با حيات مادّى و معنوى بشر سروكار دارد و نواى دل انگيز براى روز قيامت ساز نموده و به آتيه دور و درازى وعده و وعيد مى دهد، به طريق اولى چنين علمى نمى تواند سطحى و كودكانه و بر اساس تقليد احمقانه بنيان گذارى شود؛ آيات قرآن و روايات و اخبار، اين حقيقت را به طور صريح و روشن بيان داشته است.

 

راه شناخت خدا

 

دركلمات پيشوايان دين كه نمونه اش خطبه هاى «نهج البلاغه» و «توحيد مفضّل» و برخى دعاها و برخى احتجاجات ائمّه اطهار عليهم السلام است عنايت فوق العاده اى به توحيد همراه با دليل و حكمت و علوم طبيعى شده است.

يقينى است براى عامّه مردم بهترين راه شناساندن خداوند همين راه است، اكنون مى خواهيم بدانيم كه چگونه است كه تشكيلات و نظامات ساختمان موجودات، بر وجود خداوند عليم و حكيم دلالت مى كند!

جواب اين پرسش روشن است، همان طورى كه اصل پيدايش يك اثر بر وجود نيرويى مؤثّر دلالت مى كند، صفات و خصوصيّات آن اثر نيز مى تواند تا حدود زيادى آيينه و نشان دهنده صفات مؤثّر بوده باشد. مثالى ذكر مى كنيم:

ما افراد انسان مستقيماً از محتويات ضمير و افكار و انديشه ها و ملكات اخلاقى و روحى يكديگر آگاه نيستيم و نمى توانيم آگاه باشيم، بديهى است كه نه من مى توانم مستقيماً ضمير شما را بخوانم و بلاواسطه از نيّت و صفات اخلاقى شما آگاه گردم ونه شما مى توانيد مستقيماً از ضمير من آگاه شويد، ولى در عين حال تا حدّ زيادى به محتويات ضمير يكديگر پى مى بريم بدون آن كه كوچكترين ترديدى به خود راه دهيم.

ما درباره شخص معيّنى اعتقاد علمى پيدا مى كنيم و او را به عنوان عالم مى شناسيم، به چه دليل؟ به دليل آثار قولى و كَتْبى كه از او ديده ايم، ما يكى را فقيه، يكى را حكيم، يكى را رياضى دان، چهارمى را اديب مى دانيم، چرا؟ براى اين كه از اوّلى، سخنان و نوشته هاى فقهى و از دوّمى، سخنان و نوشته هاى حِكَمى و از سوّمى، رياضى و از چهارمى، ادبى شنيده و ديده ايم.

به حكم سنخيّتى كه لازم است ميان اثر و مؤثّر بوده باشد امكان ندارد كه از فاقد علم، سخنان علمى و يا از كسى كه فقط فقيه است سخنان منظّم فلسفى و رياضى و ادبى و يا از كسى كه فقط حكيم است آثار فقهى يا رياضى صادر شود.

به طور مثال: هيچ يك از ما كه صاحب جواهر را مى شناسيم شكّ نداريم كه او فقيه بزرگى بوده است و حال آن كه او را نديده ايم و اگر هم مى ديديم نمى توانستيم به طور مستقيم: از ضمير او آگاه شويم، امّا «جواهر الكلام» او دليل قاطعى است كه مؤلّف آن فقيه بزرگى بوده است.

ممكن است كسى بگويد: قطع و علمى كه ما در اين گونه مسائل داريم به اين معنى نيست كه هيچ گونه احتمال خلافى در كار نيست، بلكه به اين معناست كه:

احتمال خلاف در حساب احتمالات آن قدر ضعيف است كه هيچ عقل سليمى آن را به حساب نمى آورد، احتمال خلافى كه در كار است، احتمال تصادف و اتّفاق است؛ مثلًا در مورد كتاب «جواهر الكلام» ما قاطع هستيم كه مؤلّف آن فقيه بزرگى بوده امّا نه به اين معنى كه هيچ گونه احتمال اين كه او فقيه نبوده و اين نوشته ها از روى تصادف و اتّفاق تنظيم شده باشد ندهيم؛ خير، احتمال اين كه مؤلّف «جواهر الكلام» فقيه نبوده و نوشته ها تصادفى تنظيم شده است وجود دارد ولى به قدرى آن احتمال ضعيف است كه به حساب نمى آيد، لهذا مى گوييم: قطع و علم داريم كه صاحب كتاب فقيه بزرگى بوده نه ظنّ و گمان؛ احتمال تصادف در اين گونه موارد به شكل يك كسر از عددهايى كه ما مى شناسيم از قبيل يك صدم، يك هزارم، يك ميليونيم، يك ميليارديم و غيره نيست، بلكه به صورت كسر از يك عددى است كه در وهم ما نمى گنجد، مثل اين كه فرض كنيم عدد يك را رسم كنيم و در طرف راست آن، آن قدر صفر بگذاريم كه به كره ماه برسد؛ احتمال تصادف در اين گونه موارد از قبيل يك احتمال در مقابل اين عدد غير قابل تصوّر از احتمالات است.

كرسى موريسون در كتاب «راز آفرينش انسان» مى گويد:

«ده عدد سكّه يك شاهى را از شماره يك تا ده علامت بگذاريد و آنها را در جيب خود بريزيد و بهم بزنيد، پس از آن سعى كنيد آنها را به ترتيب شمارش از يك تا ده درآوريد و هر كدام را درآورديد پيش از اين كه سكّه دوّمى را بيرون بياوريد دوباره به جيب خود بيندازيد، با اين ترتيب احتمال آن كه شماره يك بيرون بيايد معادل يك بر ده است، احتمال اين كه شماره يك و دو به ترتيب بيرون بيايد يك بر صد است، احتمال اين كه شماره يك و دو و سه به ترتيب بيرون بيايد يك در هزار است، احتمال اين كه شماره هاى يك و دو و سه و چهار پشت سر هم كشيده شود يك در ده هزار است، وبه همين منوال احتمال درآمدن شماره ها به ترتيب كمتر مى شود تا آن كه احتمال بيرون آمدن شماره هاى از يك تا ده به رقم يك بر ده ميليارد مى رسد. منظور از ذكر مثلى به اين سادگى، آن است كه نشان داده شود ارقام در مقابل احتمالات چگونه قوس صعودى مى پيمايد؟!» «3» براى به وجود آمدن حيات در روى كره ارض، آن قدر اوضاع و احوال مساعد لازم است كه از حيث امكانات رياضى محال است تصوّر نمود اين اوضاع و احوال بر سبيل تصادف و اتّفاق با يكديگر جور آمده باشند. و به همين جهت بايد ناگزير معتقد بود كه در طبيعت، قوّه مدركه خاصّى وجود دارد و در جريان اين امور نظارت مى كند. وقتى به اين نكته اذعان آوريم بايد معتقد شويم كه مقصد و منظور خاصّى نيز از اين جمع و تفريق ها و از پيدايش حيات در بين بوده است.

 

عالم جانداران

 

يكى ديگر از عجايب، عالم جانداران است كه وضع آنها به هيچ وجه با تصادف و اتّفاق قابل توجيه نيست.

از اوايل پيدايش حيات، جنس نر و ماده كه براى ادامه نسل ضرورت دارد، به وجود آمده است.

دستگاه هاى مربوط به تناسل چه در عالم حيوانى و چه در عالم نباتى، چه در جنس نر و چه در جنس مادّه آن قدر حيرت انگيز است كه به هيچ وجه نمى توان گفت: هدفى در ايجاد آنها نبوده است و دستگاه خلقت، اينها را براى ادامه نسل به وجود نياورده است.

از اينها مى گذريم و مى آييم اندام هاى نباتات و حيوانات را در قسمت هاى مختلف مطالعه مى كنيم، آن چنان غرق حيرت و بهت مى شويم كه مطالعه يك كتاب چندين هزار صفحه اى مملوّ از نكات دقيق و ظريف، هرگز نمى تواند ما را اين اندازه دچار بهت و حيرت و اعتراف به قدرت كامله و حكمت بالغه به وجود آورنده آن كند.

عجايب نظم و همبستگى در آفرينش قابل احصا و احاطه نيست، هر گوشه را بنگريم جز انتظام و انطباق و هماهنگى و جز آثار دخالت قصد و عمد و اراده در مخلوقات نمى بينيم.

 

پی نوشت ها:

______________________________

(1)- نحل (16): 125.

(2)- حج (22): 8.

(3)- راز آفرينش انسان: 9.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام آسمانی (1)
قدرت و فرمانروائى مطلقه حق بر ظاهر و باطن هستى‏
صدقه عامل دفع بلا
امام سجاد (ع) و روشهای تفسیری
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
بركرانه ی صحیفه ی سجادیه
ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر
علامه شهید مطهری
وَ اَمّا حَقّ الْجَارِ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ ...
پنج درس آموزنده سعادت بخش

بیشترین بازدید این مجموعه

اخلاق در محیط خانه (3)
اسوة حسنه از ديدگاه قرآن كريم
دعا به رزمندگان و مجاهدان اسلام‏
  الگوى رفتارى حضرت امام حسن مجتبى عليه السلام‏
گزارش لحظه به لحظه ی جنگ با خدا
چهره ي بي زوال خورشيد عاشورا    
حضرت زکریا(ع) و کفالت حضرت مریم(ع)
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^