فارسی
پنجشنبه 06 ارديبهشت 1403 - الخميس 15 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

توبه و پاك كردن مال خود از حرام


شخصى گفت: يك روزى تمام دار و ندارم را تبديل به پول كردم، آن زمان بيش از صد هزار تومان شده بود.

يك چمدان هم برداشتم و تمام اين اسكناسها را در چمدان چيدم، در آن را هم بستم، يك تومان دادم و به قم رفتم، صبح منزل آية الله العظمى بروجردى رفتم، راهم دادند و داخل اتاق رفتم، من بودم و آقا، در چمدان را باز كردم، چنين چيزى تا بحال آقاى بروجردى نديده بود، يك چمدان پر از پول.

آقاى بروجردى چشمش از دنيا پر بود، چون دو مرتبه در بروجرد، تمام زندگيش را فروخته و به فقرا داده بود.

خيلى آرام گفت: اين چيست؟ خمس است؟ گفتم: نه، سهم است؟ نه، رد مظالم است؟ نه، هبه و هديه است؟ نه.

فرمودند: اين پولها چيست؟ گفتم: كل اين اسكناس هاى در اين چمدان از نجس نجس تر است، پول قمار، زور، شيره، قاچاق، ظلم است، يك دينار پول پاك در اين چمدان نيست.

فرمود: مال كيست؟ گفتم: مال من است. اينجا آوردى چكار؟ گفتم: براى اين كه شما آخوندها مى گوييد: هر كس حرام بخورد، روز قيامت بايد به جهنم برود و من هم طاقت جهنم رفتن را ندارم، غير از اين ها هم در زندگى چيزى ندارم، يعنى اين را بگذارم و بيرون بروم، فقير هستم.

آقاى بروجردى فرمودند: كت و شلوارت را هم در بياور، چون حرام است، حكم خداست.

گفتم: چشم، كت و شلوارم را بيرون آوردم.

 

 

 كعبه سنگ نشانى است كه ره گم نشود

 حاجى احرام دگر بند ببين يار كجاست(1)

با اين لباس ها و اين پول كه تو را راه نمى دهند، همين پولها فردا به وسيله زن و بچه ات براى تو عذاب الهى مى شود.

شلوارم را هم درآوردم و روى كتم گذاشتم. من ماندم و يك پيراهن و يك زيرشلوارى، فرمود: اين پيراهن و زيرشلوارى را از جانب امام زمان عليه السلام به تو بخشيدم، بفرماييد برويد.

حالا پول نداريم كه به تهران برويم. پاى برهنه، با يك پيراهن و يك زيرشلوارى.

« يَـعِبَادِىَ الَّذِينَ أَسْرَفُواْ عَلَىآ أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُواْ مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُو الْغَفُورُ الرَّحِيمُ »(2)

بيا بنده من! كه تو را پاك و سبك كنم، بيا تا آتشت را خاموش كنم.

« إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوآءَ بِجَهَــلَةٍ »

نمى فهميدم، اگر مى فهميدم اين جاده را نمى رفتم.

حالا در فكر هستم كه چطورى به تهران بيايم، من كه كسى را در قم نمى شناسم، بيرون كه آمدم، آقا صدايم كرد، برگشتم، گفتم: چه مى گوييد؟ فرمود: واقعاً دارى مى روى؟ مى خواستم امتحانت كنم كه واقعا مى خواهى با خدا آشتى كنى.

از پدرم پنج هزار تومان ارث به من رسيده است، آن را به تو مى دهم، حلال، پاك، طيب.

چهل سال هم با آن پنج هزار تومان كاسبى كرد، شش ميليون تومان هم از آن پنج هزار تومان را الان در صندوق قرض الحسنه گذاشته و وصيت كرده كه تا بيست سال فقط براى ازدواج دخترها و پسرها بدهند.

 


منبع : پايگاه عرفان
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

تهران/ حسینیهٔ بنی‌الزهرا/ دههٔ سوم صفر/ پاییز ...
توحيد امام زين العابدين (علیه السلام)
آيات قرآن در تفاوت بين دو گروه‏
تهران حسینیهٔ همدانی‌ها - رمضان 1396 – سخنرانی ...
فضل و رحمت الهی - جلسه چهاردهم (1) - (متن کامل + ...
گناه و سبب آن - جلسه سیزدهم – (متن کامل + عناوین)
4 پرهيز از آزار شوهر و تندخوئى و بدزبانى‏
اهل بهشت همراه خويشان خود
تفکر در وجود پیامبراکرم (ص)
كرامات اخلاقى مرحوم حاج آقا رحيم ارباب

بیشترین بازدید این مجموعه

عقل کلید گنج سعادت - جلسه دوم - درباره تقابل عقل و ...
كسب رحمت در تجارت‏خانه دنيا
تكبر ورزيدن شيطان‏
رفتار امام حسن، عليه السلام، با مرد شامى‏
شیطان و اهل تقوا - جلسه سى و دوم – (متن کامل + ...
اسلام آوردن زكريا بن ابراهيم و خدمت او به پدر و ...
كرامات اخلاقى مرحوم حاج آقا رحيم ارباب
تفکر در وجود پیامبراکرم (ص)
دهه اول محرم 94 حسینیه آیت الله علوی تهرانی ...
تهران/ حسینیهٔ هدایت/ دههٔ اول محرّم/ ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^