فارسی
پنجشنبه 09 فروردين 1403 - الخميس 17 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

دشمنان اهل بیت(ع) و خسران ابدی آنان

 در آموزه های قرآنی، اهل بیت(ع) از جایگاه ویژه ای برخوردارند. شاید کمتر پیامبری را بتوان یافت که افزون بر خود، اهل بیت وی نیز مورد توجه قرار گرفته باشد و از جایگاه خاص در مقام پیامبری برخوردار باشند. خداوند در برخی از آیات از درخواست حضرت ابراهیم(ع) برای بذل توجه و عنایت خاص به اهل بیت خود خبر می دهد؛ اما همان گونه که حضرت موسی(ع) خواهان انشراح و سعه صدر شد تا به وی عطا شود، در حالی که حضرت محمد(ص) این انشراح را بی طلب دریافت کرد، همچنین، عنایت الهی به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بی درخواست پیامبر(ص) و با عنایت و بذل توجه ویژه خداوندی به این خاندان همراه شد.
حضرت ابراهیم(ع) مقام امامت را پس از درخواست ها و آزمون ها دریافت کرد و بقای این مقام در اهل بیت وی، به اما و اگرهای چند همراه شد، ولی مقام امامت در اهل بیت عصمت و طهارت پیامبر(ص) مقام عنایتی است؛ زیرا در دیگران این امر عرضی بود، ولی در این خاندان، امامت و ولایت، ذاتی و عنایتی است.
با شناخت جایگاه برتر اهل بیت(ع) در پیشگاه الهی می توان دریافت که هرگاه سخن از دوستی و دشمنی با حضرت محمد(ص) یا خاندان وی پیش می آید، همان دوستی و دشمنی با خداوند خواهد بود؛ از این رو در روایات بسیاری از پیامبر(ص)، دوستی و دشمنی با اهل بیت(ع) و حب بغض نسبت به آنان، به معنای کفر و ایمان دانسته شده است.
● دشمنی با پیامبر(ص) دشمنی با خدا
براساس آموزه های وحیانی قرآن، پیامبر گرامی(ص) از نظر جایگاه در آفرینش در مقام نخستین صادر و مظهر تمام و کمال اسمای الهی قرار دارد و مسیر «انالله و اناالیه راجعون» از ایشان آغاز و به ایشان ختم می شود. بنابراین، همه هستی، وامدار حقیقت وجودی ایشان است و چه بخواهد و چه نخواهد تحت ولایت کلیه ایشان قرار دارد.
خداوند هر چند از نظر وجود خلقی در دنیا و مقام پیامبری، او را متاخر از دیگر پیامبران و خاتم آنان قرار داد، ولی همواره به سبب مقام نخستین و مظهریت، خاتم هستی است و نگین انگشتری آن می باشد؛ از این رو همه پیامبران، ماموریت داشتند تا ولایت ایشان را تصدیق و اعلان نمایند (صف، آیه ۶ و آیات دیگر) و مردم را به آن دعوت کنند. به این معنا که آنان خود را تحت ولایت کلیه ایشان می یافتند و به حقیقت رهنمون می شدند، به گونه ای که ایمان به ولایت آنان جز به ایمان به ولایت کلیه پیامبر(ص) معنا نمی یافت؛ زیرا ولایت آنان، جلوه ای از ولایت کلیه پیامبر(ص) است و آنان در طول ولایت کلیه ایشان قرار دارند. از نظر قرآن، پیامبران شاهدان امت خویش هستند و پیامبر(ص) به سبب ولایت کلیه خود، شاهد بر شاهدان خواهد بود و در حقیقت گواهی نهایی در پیشگاه الهی را آن حضرت(ع) به عنوان حقیقت جامع و مظهر تمام الهی به عهده می گیرد؛ زیرا آغاز و انجام مظهریت اوست. (نساء، آیه ۱۴)
خداوند به صراحت به مقام ولایت کلیه ایشان در آیات بسیاری اشاره می کند. در برخی از آیات، تنها مسیر حقیقت را اسلام معرفی می کند و هرگونه دینی غیر اسلام را باطل می شمارد؛ چرا که آن چه پیامبران از آدم(ع) تا ایشان به آن دعوت می کردند، همان اسلام پیامبر(ص) و تسلیم در برابر آن است؛ زیرا حقیقت دین چیزی جز دعوت به حب و بغض نیست که محور آن حب به پیامبر(ص) و بغض نسبت به دشمنان ایشان است. از این رو در روایات آمده است: هل الایمان الا الحب و البغض خداوند در قرآن به پیامبر(ص) فرمان می دهد تا این معنا را به همگان برساند که مسیر توحید و عبودیت حق، جز از طریق حب نسبت به دوستان و بغض نسبت به دشمنان ایشان نمی گذارد و این دوستی را تنها می توان در تسلیم محض و بی چون و چرا از آن حضرت(ع) به دست آورد: قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله و یغفر لکم ذنوبکم و الله غفور رحیم؛ بگو: «اگر خدا را دوست دارید، از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است.» (آل عمران، آیه ۳۱)
بر این اساس پیامبر(ص) برای مومنان در مقام تشریع از چنان اولویتی برخوردار است که جان و مال و عرض خویش را می بایست بی چون و چرا در مقام تسلیم محض در اختیار ایشان گذارند؛ (احزاب، آیه ۶) چرا که مومن می داند، اطاعت از پیامبر(ص) جز همان اطاعت از خدا نیست؛ از این رو خداوند اطاعت خویش و پیامبر(ص) را با یک عبارت می آورد و می فرماید: قل اطیعوا الله و الرسول فان تولو فان الله لایحب الکافرین؛ بگو: «خدا و پیامبرش را اطاعت کنید.» پس اگر رویگردان شدند، قطعاً خداوند کافران را دوست ندارد. (ال عمران، آیه ۳۲) چرا که هرگونه عدم ولایت وی و رویگردانی از آن به معنای کفر می باشد و خداوند کافران را دوست نمی دارد. همین معنا به شکلی دیگر در آیه ۹۲ سوره مائده تبیین شده است. همچنین خداوند در آیه ۱۳۲ همین سوره نیز ضمن یکی دانستن اطاعت خود و پیامبر(ص) می فرماید که هر کس رحمت الهی را می خواهد می بایست، از پیامبر(ص) به عنوان مظهر خداوند اطاعت کند.

برپایه این آموزه های وحیانی و مانند آن می توان این معنا را استنباط کرد که کفر و ایمان نمی تواند جز دشمنی با پیامبر(ص) و یا دوستی به ایشان باشد که در مقام عمل به شکل اطاعت و تسلیم محض و تفویض و واگذاری همه وجود به ایشان بروز و ظهور می کند و هرگونه تولی دیگران و پشت کردن به ولایت و محبت ایشان به معنای کفر است. از آیات پیش گفته و آیات دیگر قرآن به دست می آید که محبت و اطاعت آن حضرت(ص) واجب است؛ چنان که از آیاتی چون ۱۱۵ سوره نساء و ۱۳ و ۱۴ سوره انفال و ۶۳ سوره توبه و ۴ سوره حشر و مانند آن برمی آید که دشمنی با محمد(ص) حرام است؛ چرا که هرگونه دشمنی و مخالفت با پیامبر(ص) در حکم دشمنی با خداست.(همان)
● اهل بیت(ع) جان و نفس محمد(ص)
براساس آموزه های قرآنی، اهل بیت(ع)، جان و نفس محمد(ص) است، بنابراین، هر حکمی که درباره پیامبر(ص) گفته می شود، همان حکم درباره اهل بیت(ع) جاری و ساری می باشد.
خداوند در آیه ۶۱ سوره آل عمران که به آیه مباهله مشهور می باشد به صراحت حضرت امیرمؤمنان علی(ع) را نفس و جان پیامبر(ص) معرفی می کند که به معنای آن است که علی(ع)، باطن و حقیقت ایشان است. خداوند می فرماید: فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنه الله علی الکاذبین؛ پس هر که در این باره پس از دانشی که تو را حاصل آمده، با تو محاجه کند، بگو: «بیاید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و ما جان هایمان و شما جانهایتان را فرا خوانیم سپس مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»
همچنین در این آیه، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) به عنوان فرزندان پیامبر(ص) معرفی شده است. (تفسیر کبیر، فخر رازی، ج ۳، ص ۲۴۸ و الجامع لاحکام القرآن، قرطبی، ج ۴، ص ۶۷ و اسباب النزول، واحدی، ص ۹۰ و نیز المیزان، ج ۱۸، ص ۳۱۲)
فاطمه زهرا(س) نیز فرزند ایشان است که پیامبر، وی را جگرگوشه خویش معرفی می کند و می فرماید: فاطمه بضعه منی من اغضبها اغضبنی؛ فاطمه، پاره تن من است هر کس او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.» در جایی دیگر آمده است که ایشان فرمود: فاطمه بضعه منی و انا منها، فمن آذاها فقد آذانی و من آذانی فقد آذی الله و من آذاها بعد موتی کان کمن آذاها فی حیاتی، و من آذاها فی حیاتی کان کمن آذاها بعد موتی (بحارالانوار، جد۶۵، ص ۲۱۰ و دلایل الامامه، ص ۵۴ و سلیم بن قیس، حدیث ۸۴ و صحیح بخاری، ج۵، ص ۶۲ و نیز صحیح مسلم، ج۴، ص ۱۹۳)
خداوند در آیه ۹۵ سوره نساء برای این که وحدت میان اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) را تبیین کند و اطاعت ایشان را همانند اطاعت پیامبر(ص) بیان کند و با اشتراک گذاری و آوردن فعل اطاعت آن دو می فرماید: یا ایهاالذین آمنوا اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم فان تناز عنم فی شیء فردوه الی الله و الرسول ان کنتم تومنون بالله و الیوم الاخر ذلک خیر و احسن تأویلا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را نیز اطاعت کنید پس هرگاه در امری اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به خدا و پیامبرش عرضه بدارید، این بهتر و نیک فرجام تر است.»
براین اساس، محبت به اهل بیت(ع) عین محبت به پیامبر(ص) و دشمنی ایشان عین دشمنی با آن حضرت خواهد بود. بنابراین هر کس ولایت ایشان را پذیرفت و اطاعت کرد، براساس آیات ۲۳ سوره آل عمران و ۲۹ سوره مائده، اطاعت و ولایت الهی را پذیرفته است و هر کسی از ولایت اهل بیت(ع) و اطاعت ایشان تولی و سرپیچی کرد، از ولایت و اطاعت الهی سرپیچی کرده و کافر شده است.
از نظر قرآن، حقیقت اهل بیت(ع) همان حقیقت وجود پیامبری است؛ از این رو قرآن که وجود کتبی آن حضرت(ص) است وجود کتبی اهل بیت(ع) نیز می باشد و لذا پیامبر(ص) بارها به حضرت امیرمؤمنان علی(ع) می فرماید: انک تسمع ما اسمع و تری ما اری؛ تو هر آن چه را می شنوم می شنوی و هر آن چه را می بینم می بینی؛ چرا که او نفس و جان پیامبر(ص) به حکم آیه ۱۶ سوره آل عمران می باشد.
خداوند اهل بیت(ع) را از هرگونه پلیدی تطهیر کرده است؛ (احزاب، آیه ۳۳) چرا که مظاهر تمام و کمال خود اویند و اگر در هستی مظهری تمام و کمال بخواهیم نشان دهیم، جز اهل بیت(ع) نیست که ایشان با قرآن برابرند؛ زیرا قرآن وجود کتبی این ذوات نوری است و تنها ایشان هستند که مس حقیقت کتاب می کنند؛ چرا که کتاب بخشی از حقیقت وجود ایشان و جلوه ای از ظهور کتبی ایشان است. خداوند می فرماید: لایمسه الا المطهرون؛ که جز پاک شدگان بر آن دست نزنند. این پاک شدگان براساس آیه ۳۳ سوره احزاب همان اهل بیت(ع) هستند.
از این آیات به دست می آید که خداوند هستی را در چند شکل و قالب به نمایش گذاشته و برای حقیقت خویش مظاهری قرار داده است. اگر اهل بیت(ع) مظهر تمام و کمال خداوندی است؛ هستی، نمایش تکوینی و خلقی همین مظهر اهل بیتی و قرآن نیز مظهر کتبی ایشان است.

به سخن دیگر، قرآن، وحی الهی به حضرت رسول الله(ص) است، ولی هرگز وحی چیزی جدا از حقیقت آن حضرت نیست و اگر آن حضرت (ص) قرآن ناطق است، همه اهل بیت(ع) به حکم نفس بودن، قرآن ناطق هستند. براین اساس، قرآن چیزی جدا از حقیقت اهل بیت(ع) نمی باشد.
● آثار دشمنی با اهل بیت(ع)
خداوند به صراحت مومنان را به دوستی با اهل بیت(ع) فرمان می دهد و در آیه ۳۲ سوره شوری می فرماید: «قل لااسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی؛ بگو: من بر انجام رسالت، از شما مزدی نمی خواهم، مگر دوستی و محبت درباره اهل بیت و نزدیکانم.»
این مودت و محبت تنها می تواند در شکل اطاعت بروز و ظهور کند؛ زیرا کسی که محبت به شخصی بورزد ولی فرمان هایش را برنتابد و با آن مخالفت کند چگونه می تواند مدعی محبت و مودت شود؟!
خداوند در این آیه و آیات دیگر، ضمن بیان وجوب محبت و مودت به اهل بیت(ع) به عنوان اجر و مزد رسالت، می فرماید که این درخواست در راستای منافع خود مردم است (سباء، آیه ۷۴) زیرا مردم از طریق محبت و ولایت و اطاعت اهل بیت(ع) می توانند به محبت پیامبر(ص) و محبت خداوندی برسند و اطاعت ایشان به معنای اطاعت از خداست. بدین ترتیب اهل بیت وسایل و اسباب برتر و کاملی برای انسان ها می شوند تا متاله و خدایی گزیده و به بهشت رضوان الهی در آیند.
این وجوب مودت و محبت به اهل بیت(ع) در آن جا ریشه دارد که ایشان از سوی خداوند جان و نفس پیامبر(ص) معرفی شده اند و در حقیقت محبت ایشان و اطاعت آنان همان مفهوم اطاعت از پیامبر(ص) و در نتیجه محبت و اطاعت از خداست. آنان کسانی هستند که صحت نماز به ذکر دوستی و صلوات و سلام بر ایشان است. البته این مسئله اختصاص به نماز ندارد، بلکه تمام و کمال هر عمل عبادی، وجوب بذل توجه به ایشان به عنوان اولی الامر و صاحبان ولایت عظما و کلیه الهی است. از این رو در روایات آمده است که «من تمام الحج لقاء الامام»؛ زیرا لقاء و دیدار با ایشان به معنای لقای معنوی از طریق اسوه قرار دادن و همرنگی با ایشان است؛ چرا که از لقاءالله آن است که انسان اسمای الهی را در خود احصا و تحقق بخشد؛ بنابراین متاله شدن به معنای لقاءالله است، همچنین امامی شدن به معنای لقاء الامام می باشد. کسی که با تمام وجودش، امام و اهل بیت(ع) را دوست بدارد و در سنت و سیره و کلام و عمل همانند آنان شود، به لقای امام(ع) رسیده است.
وجود و حضور اهل بیت(ع) در خانه پیامبر(ص) به عنوان مرکز نور خدا معرفی شده و خداوند به این خانه رفعت و منزلت خاصی بخشیده است (نور، آیه ۶۳ و نورالثقلین، ج ۳، ص ۸۰۶)
همان گونه که محبت و اطاعت و ولایت ایشان به معنای ولایت و اطاعت پیامبر(ص) و خداوند است، دشمنی با ایشان نیز دشمنی با پیامبر(ص) و خداست.
خداوند در آیات ۹۵ تا ۱۶ سوره احزاب به دشمنان و مخالفان اهل بیت(ع) هشدار می دهد و آنان را تهدید به عذاب سخت می کند و می فرماید کسانی که دختر پیامبر(ص) را اذیت و آزار کنند، ملعون خواهند بود و به سبب این که اذیت و آزار ایشان کفر است، کشته می شوند. به سخن دیگر، کسانی که به اذیت و آزار دختر پیامبر(ص) بپردازند، به کافران حربی ملحق شده و مومنان مجاز به کشتن ایشان هستند.
پیامدهای دشمنی با اهل بیت
براساس آموزه های قرآنی، هرگونه اذیت و آزار اهل بیت(ع) و دشمنی با ایشان به معنای اذیت و آزار پیامبر(ص) است که خشم الهی را به همراه خواهد داشت. این افراد به سبب این در دنیا ملعون هستند و خداوند و لعن کنندگان، آنان را به سبب همین جرم و کفر لعن می کنند.
خداوند در آیه۲۳ سوره محمد، دشمنی با پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) را از عوامل حبط اعمال می شمارد؛ به این معنا که اگر کسی کار خیر و خوبی کرده باشد و ایمان و تقوایی داشته باشد با هر گونه دشمنی نسبت به اهل بیت(ع) که جان و نفس پیامبر(ص) هستند، دشمن پیامبر(ص) شناخته و کافر می باشند و تمام اعمال خیر و خوب و اسلام ایشان حبط می شود.
در حقیقت دشمنی با اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) از عوامل خسران و زیان ابدی است؛ زیرا کسی که با اهل بیت(ع) دشمنی می ورزد، از ولایت و محبت و اطاعت ایشان بیرون رفته و از حزب الله درآمده و به ولایت و محبت طاغوت و شیطان در آمده و عضو حزب شیطان گشته است. (مجادله، آیات۹۱ و ۰۲)
چنین افرادی، در دنیا و آخرت خوار و ذلیل خواهند بود و دشمنی ایشان با اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) سبب قرار گرفتن در دوزخ و خواری آن خواهد شد.(مجادله، آیات۵ و ۰۲)
دشمنان اهل بیت(ع) و پیامبر(ص) به سبب خروج از ولایت الهی، به ولایت طاغوت وارد می شوند و همین رها شدن و افتادن در ورطه ولایت طاغوت ایشان را به دوزخ می رساند. که بد مسیر و سرنوشتی است. (نساء، آیه۵۱۱)

دشمنان اهل بیت(ع) براساس آیات سوره کوثر، دور و جدا شده از همه خوبی ها و نعمت های الهی خواهند بود و نام و نشان ایشان از میان می رود.
دشمنان اهل بیت(ع) به حال خود در دنیا رها می شوند و خداوند هیچ توجه و عنایتی به آن نخواهد داشت (نساء، آیه۵۱۱) در حقیقت خداوند آنان را همانند کافران به حال خودشان رها می کند تا در قیامت به سخت ترین شکل مجازات نماید.
دشمنان اهل بیت(ع) هرگز در دنیا خوش نام نخواهند شد (کوثر، آیات۱و ۳) و بدنامی همواره با ایشان خواهد ماند. در آخرت نیز خداوند آنان را با علامت گذاری بر بینی، خوار و ذلیل خواهد کرد. (قلم، آیات ۲۱ تا ۶۱ و نیز فرقان، آیات۰۳ تا ۴۳)
دشمنان اهل بیت(ع) از حزب شیطان بوده (مجادله، آیات۹۱ و ۰۲) و در نهایت نیز شکست می خورند و سرخورده خواهند شد و از عزت و قدرت واقعی بی بهره خواهند ماند. (همان)
در آیات قرآنی مطالب دیگری نسبت به آثار و پیامدهای دشمنی با اهل بیت(ع) آمده است که در این جا به همین مقدار بسنده می شود. البته در روایات بسیاری دشمنی با اهل بیت(ع) و آثار و پیامدهای آن از زبان پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) بیان شده است که در این مقاله آورده نشده و فقط به ذکر آیات بسنده شده است. در روایات تفسیری، این حقیقت بیان شده است که دشمنی با اهل بیت(ع) به هر شکل و صورتی می تواند زندگی انسان در دنیا و آخرت را دگرگون سازد؛ زیرا ملاک و معیار ایمان و کفر، دوستی و دشمنی با اهل بیت(ع) است. با توجه به آن چه بیان شد به سادگی می توان کفر قاتلان حضرت ابی عبدالله الحسین(ع) را دریافت و این که آنان سزاوار قتل بلکه تقتیل می باشند، چه رسد که لعن و نفرین آنان جایز باشد؛ چرا که هرگونه اذیت و آزاررسانی به اهل بیت(ع) جواز لعن و قتل خواهد بود و کسانی که مرتکب قتل اهل بیت(ع) می شوند، نه تنها سزاوار لعن و قتل هستند، بلکه عذاب جاودانه و دوزخ آتشین شایسته آنان است.
براساس آیات ۱۱ تا ۵۱ سوره شمس این معنا از قرآن به دست می آید که همه کسانی که به این اذیت و آزار و قتل رضایت دارند، در حکم قاتل یا قاتلین آن حضرت می باشند؛ زیرا خداوند با آن که یکی از ثمودیان، ناقه صالحی را پی کرد و آن را کشت، همه را در این آیات به قتل متهم می کند و عذاب دنیوی و اخروی را برای آنان اثبات می کند. یزید و یزیدیان تاریخ هر چند که اشقی الاشقیاء را برای ذبح ناقه الهی و ثارالله فرستادند و او به تنهایی مرتکب این جنایت عظیم شد، ولی همه کسانی که در این عمل راضی و خشنود بوده و همراه و هم فکرند، به عنوان اهل شقاوت شناخته شده و در آن در خواهند آمد. بنابراین، قاتلین و کسانی که به این عمل رضایت دارند، در حکم خداوندی، یکسان تلقی می شوند و همان احکام قاتل بر آنان بار می شود.


منبع : پایگاه آفتاب
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

امام آسمانی (1)
قدرت و فرمانروائى مطلقه حق بر ظاهر و باطن هستى‏
صدقه عامل دفع بلا
امام سجاد (ع) و روشهای تفسیری
بی‌تفاوتی مصداق بی‌دینی است
بركرانه ی صحیفه ی سجادیه
ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر
علامه شهید مطهری
وَ اَمّا حَقّ الْجَارِ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ ...
پنج درس آموزنده سعادت بخش

بیشترین بازدید این مجموعه

چشم زخم و راه های درمان
دعا به رزمندگان و مجاهدان اسلام‏
نشانه های خدا در قرآن
قدرت و فرمانروائى مطلقه حق بر ظاهر و باطن هستى‏
چهره ي بي زوال خورشيد عاشورا    
راه هایی برای بخشیده شدن گناهان !
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
ماه صفر و علت نحسی آن
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^