فارسی
جمعه 10 فروردين 1403 - الجمعة 18 رمضان 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مقدمات سير و سلوك

يكى ديگر از گامهاى نخستين در راه اصلاح نفس و تهذيب اخلاق و پرورش ملكات والاى انسانى، خود شناسى است.چگونه ممكن است انسان به كمال نفسانى برسد و عيوب خود را اصلاح كند و رذائل اخلاقى را از خود دور سازد در حالى كه خويشتن را آن گونه كه هست نشناخته باشد!آيا بيمار تا از بيمارى خود آگاه نگردد به سراغ طبيب مى رود؟آيا كسى كه راه خود را در سفر گم كرده، تا از گمراهى خويش با خبر نشود به جستجوى دليل راه بر مى خيزد؟آيا انسان تا از وجود دشمن در اطراف خانه اش با خبر نشود، اسباب دفاع را آماده مى سازد؟
به يقين پاسخ تمام اين سؤالها منفى است، همين گونه آن كس كه خود را نشناسد و از كاستيها و عيوب خويش با خبر نشود، به دنبال اصلاح خويش و بهره گيرى از طبيبان مسيحا نفس روحانى، نخواهد رفت.
با اين اشاره به اصل مطلب باز مى گرديم، و رابطه خودشناسى و تهذيب نفس و همچنين رابطه خداشناسى و تهذيب نفس را مورد بررسى قرار مى دهيم.
1- رابطه خود شناسى و تهذيب نفس
چگونه خودشناسى سبب تهذيب نفوس مى شود؟ دليل آن روشن است زيرا:
اولا: انسان از طريق خود شناسى به كرامت نفس و عظمت اين خلقت بزرگ الهى و اهميت روح آدمى كه پرتوى از انوار الهى و نفحه اى از نفحات ربانى است پى مى برد؛ آرى! درك مى كند كه اين گوهر گرانبها را نبايد به ثمن و بهاى ناچيز فروخت و به آسانى از دست داد!
تنها كسانى خود را آلوده رذائل اخلاق مى كنند و گوهر پاك روح انسانى را به فساد و نابودى مى كشانند كه از عظمت آن بى خبرند.
ثانيا: انسان با شناخت خويشتن به خطرات هواى نفس و انگيزه هاى شهوت و تضاد آنها با سعادت او پى مى برد، و براى مقابله با آنها آماده مى شود.
بديهى است كسى كه خود را نشناسد از وجود اين انگيزه ها بى خبر مى ماند و شبيه كسى است كه گرداگرد او را دشمن گرفته، اما او از وجود آنان غافل و بى خبر است؛ طبيعى است كه چنين كسى خود را آماده مقابله با دشمن نمى كند و سرانجام ضربات سنگينى از سوى دشمن دريافت مى دارد.
ثالثا: انسان با شناخت نفس خويش به استعدادهاى گوناگونى كه براى پيشرفت و ترقى از سوى خداوند در وجود او نهفته شده است پى مى برد و تشويق مى شود كه براى پرورش اين استعدادها بكوشد، و آنها را شكوفا سازد؛ گنجهاى درون جان خويش را استخراج كند و گوهر خود را هويدا سازد.
كسى كه عارف به نفس خويش نيست به انسانى مى ماند كه در جاى جاى خانه او گنجهاى پر قيمتى نهفته شده ولى او از آنها آگاهى ندارد، ممكن است از گرسنگى و تنگدستى در آن بميرد، در حالى كه در زير پاى او گنجهايى است كه هزاران نفر را سير مى كند.
رابعا: هر يك از مفاسد اخلاقى ريشه هايى در درون جان انسان دارد، با خودشناسى، آن ريشه ها شناخته مى شود، و درمان اين دردهاى جانكاه را آسان مى سازد.
خامسا: از همه مهمتر اين كه خودشناسى بهترين راه براى خدا شناسى است، و چنان كه خواهد آمد، خداشناسى و آگاهى از صفات جلال و جمال حق، قويترين عامل براى پرورش ملكات اخلاقى
و كمالات انسانى و نجات از پستى و حضيض رذائل و رسيدن به اوج قله فضائل است.
و اگر به مطالب گذشته اين جمله را بيفزاييم كه رذائل اخلاقى زندگى انسانى را به تباهى مى كشد و جامعه بشرى را در بحرانهاى سخت گرفتار مى سازد، و شهد زندگى را در كام انسانها مبدل به شرنگ مى كند، به اهميت خود شناسى و خودآگاهى براى زندگى انسانها بيشتر پى خواهيم برد.
در كتاب «اعجاز روانكاوى» نوشته «كارل منينگر» چنين آمده است: «خود آگاهى عبارت از اين است كه هم از قواى مثبت و مهر انگيز نهاد خود آگاهى داشته باشيم و هم از نيروهاى منفى كه موجب نابودى ما مى گردد و ما را به خاك سياه مى افكند؛ نديده گرفتن قواى منفى يا خوددارى از اشاره به وجود آنها در خودمان يا ديگران، پايه هاى زندگى را متزلزل مى كند».
در كتاب «انسان موجود ناشناخته» جمله اى آمده است كه شاهد خوبى براى بحث ما است؛ مى گويد:
«بدبختانه در تمدن صنعتى شناخت انسان مورد توجه قرار نگرفته است، و برنامه زندگى بر وفق ساختمان طبيعى و فطرى پايه گذارى نشده است؛ لذا با همه درخشندگى موجب رستگارى نشده است؛ پيشرفت علم به دنبال هيچ طرحى صورت نگرفت و (تقريبا) اتفاقى بود ... اگر «گاليله» و «نيوتن» و «لاووازيه»، نيروى فكرى خود را صرف مطالعه روى جسم و روان آدمى كرده بودند، شايد نماى دنياى، امروز فرقهاى زيادى با آنچه امروز است مى داشت».
و به خاطر اين امور است كه خداوند يكى از مجازاتهاى هوسبازان متمرد را خود فراموشى قرار داده و به مسلمانان هشدار مى دهد كه:

«و لاتكونوا كالذين نسوا الله فانساهم انفسهم اولئك هم الفاسقون؛ همچون كسانى كه خدا را فراموش كردند و خداوند به سبب آن، آنها را به خود فراموشى گرفتار ساخت، نباشيد! و آنها فاسقان (حقيقى) و گنهكارانند».
2- خود شناسى در روايات اسلامى
در احاديث اسلامى كه از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و امامان معصوم: نقل شده اثرات بسيار پرارزشى براى خودشناسى آمده است، كه ما را از هرگونه توضيح بى نياز مى سازد از جمله:
1- در حديثى از اميرمؤمنان على عليه السلام مى خوانيم:
«نال الفوز الاكبر من ظفر بمعرفة النفس؛
كسى كه خود را بشناسد، به سعادت و رستگارى بزرگ نايل شده است!»
2- و در نقطه مقابل آن چنين مى فرمايد:
«من لم يعرف نفسه بعد عن سبيل النجاة وخبط فى الضلال و الجهالات؛
كسى كه خود را نشناسد، از طريق نجات دور مى شود و در گمراهى و جهل گرفتار مى آيد!»
3- در تعبير ديگرى از همان امام همام آمده است:  «العارف من عرف نفسه فاعتقها و نزهها عن كل ما يبعدها؛  عارف حقيقى كسى است كه خود را بشناسد، و (از قيد و بند اسارت) آزاد سازد، و آن را از هر چيز كه او را از سعادت دور مى سازد پاك و پاكيزه كند!»
از اين تعبير بخوبى استفاده مى شود كه معرفت نفس (خودشناسى) سبب آزادى از قيد و بند اسارتها و پاكسازى از رذائل اخلاقى است.
4- باز حديث ديگرى از همان پيشواى بزرگ عليه السلام مى خوانيم:«اكثر الناس معرفة لنفسه اخوفهم لربه؛
كسى كه بيش از همه خود را بشناسد، بيش از همه، خوف پروردگار خواهد داشت!»
از اين حديث نيز رابطه نزديكى ميان احساس مسؤوليت و خوف پروردگار كه سرچشمه تهذيب نفس است با خودشناسى استفاده مى شود.
5- در حديث ديگرى از همان حضرت آمده است: «من عرف نفسه جاهدها؛ و من جهل نفسه اهملها؛
كسى كه خود را بشناسد، به جهاد با نفس بر مى خيزد و كسى كه خود را نشناسد آن را رها مى سازد!»
مطابق اين حديث پايه اصلى جهاد با نفس كه طبق صريح روايات جهاد اكبر ناميده شده، خود شناسى است.
6- در نهج البلاغه در كلمات قصار، از همان بزرگوار آمده است: «من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهواته؛
كسى كه (در سايه خود شناسى) براى خود، كرامت و شخصيت قائل است، شهواتش در نظرش خوار و بى مقدار خواهد بود(و به آسانى تسليم هوى و هوس نمى شود)!»
7- همان گونه كه خودشناسى پايه مهم تهذيب نفس و تكامل در جنبه هاى اخلاقى و مسائل ديگر است، جاهل بودن به قدر خويش، سبب بيگانگى از همه چيز و دورى از خدا مى گردد؛ لذا درحديث ديگرى از امام دهم، امام هادى عليه السلام مى خوانيم: «من هانت عليه نفسه فلا تامن شره؛ كسى كه نزد خود قدر و قيمتى ندارد، از شر او ايمن نباش!»
از مضمون آنچه در اين بحث آمد، به روشنى مى توان استفاده كرد،كه يكى از پايه هاى اصلى پرورش فضائل اخلاقى و تكامل معنوى، خودشناسى و معرفةالنفس است، و تا انسان اين مرحله دشوار و اين گردنه صعب العبور را پشت سر نگذارد، به هيچ يك از مقامات معنوى نايل نخواهد شد؛ به همين دليل، علماى بزرگ اخلاق تاكيد و اصرار زيادى بر اين دارند كه رهروان اين راه بايد به خود شناسى پردازند، و از اين امر حياتى غافل نشوند.
3 - خود شناسى وسيله خداشناسى است
قرآن مجيد با صراحت مى گويد: «ما آيات آفاقى و انفسى (عجائب آفرينش خداوند در جهان بزرگ و در درون وجود انسان) را به آنها نشان مى دهيم تا آشكار گردد كه او حق است.» (سنريهم آياتنا فى الآفاق و فى انفسهم حتى يتب-ين لهم انه الحق).
در جاى ديگر مى فرمايد: در درون وجود شما آيات خداست، آيا نمى بينيد؟ (و فى انفسكم افلا تبصرون).
بعضى از محققان از آيه مربوط به عالم ذر نيز همين استفاده را كرده اند كه «معرفةالنفس» پايه «معرفةالله» است، آنجا كه مى فرمايد: «و اذ اخذ ربك من بنى آدم من ظ-هورهم ذريتهم و اشهدهم على انفسهم الست بربكم قالوا بلى شهدنا ؛به خاطر بياور هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه آنان را برگرفت و آشكار ساخت و آنها را گواه بر خويشتن نمود (و اسرار وجودشان را به آنها نشان داد و فرمود) آيا من پروردگار شما نيستم؟ آنها همگى گفتند: آرى گواهى مى دهيم!»
در تفسير الميزان مى خوانيم: «انسان هر قدر متكبر باشد، و فراهم بودن اسباب زندگى او را به غرور وا دارد، نمى تواند اين حقيقت را انكار كند كه مالك وجود خويش نيست، و استقلالى در تدبير خويشتن ندارد، چه اين كه اگر مالك خويشتن بود، خود را از مرگ و ساير آلام و مصائب زندگى باز مى داشت، و اگر مستقل به تدبير خويش بود، هرگز نياز به خضوع در مقابل عالم اسباب نداشت ... بنابراين، نياز ذاتى انسان به پروردگار و مالك مدبر، جزء حقيقت وجود اوست، و فقر و نياز بر پيشانى جانش نوشته شده، اين حقيقتى است كه هر كس از كمترين شعور انسانى برخوردار باشد به آن اعتراف مى كند، و تفاوتى ميان عالم و جاهل و صغير و كبير، در اين مساله نيست!
«بنابراين، انسان در هر مرحله اى از انسانيت باشد، به روشنى مى بيند كه مالك و مدبر و پروردگارى دارد، چگونه نبيند در حالى كه نياز ذاتى خود را به روشنى مى بيند. «لذا بعضى گفته اند كه آيه اشاره به حقيقتى مى كند كه انسان در زندگى دنيا آن را در مى يابد كه در همه چيز از شؤون حيات خود، نيازمند است - نيازمند به بيرون وجود خود - پس معنى آيه شريفه اين است كه ما انسانها را به نياز و احتياجشان آگاه ساختيم و آنها به ربوبيت ما اعتراف كردند».
به اين ترتيب ثابت مى شود كه شناخت حقيقت نفس انسان با صفات و ويژگيهايش، سبب معرفة الله و شناخت خداست.حديث معروف «من عرف نفسه عرف ربه؛ هركس خود را بشناسد پروردگارش را خواهد شناخت.» نيز ناظر به همين است.
اين حديث گاهى به صورت بالا، و گاه به صورت من عرف نفسه فقد عرف ربه، گاه از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و گاه از اميرمؤمنان على عليه السلام و گاه از صحف ادريس، نقل شده است.
در بحارالانوار از كتاب ادريس پيامبر عليه السلام در صحيفه چهارم كه صحيفه معرفت است چنين نقل شده:
«من عرف الخلق عرف الخالق، و من عرف الرزق عرف الرازق، و من عرف نفسه عرف ربه؛
كسى كه مخلوق را بشناسد خالق را مى شناسد، و كسى كه رزق را بشناسد رازق را مى شناسد، و كسى كه خود را بشناسد پروردگارش را مى شناسد».
به هر حال مضمون اين حديث در چند جاى از بحارالانوار از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله يا ساير معصومين(ع) يا ادريس پيامبر عليه السلام نقل شده است و همچنين از امام على بن ابى طالب عليهما السلام در غررالحكم.
علامه طباطبايى در تفسير الميزان بعد از ذكر اين حديث شريف مى فرمايد:
«شيعه و سنى اين حديث را از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده اند و اين يك حديث مشهور است.
تفسيرهاى هفتگانه براى حديث من عرف نفسه.
براى اين حديث شريف، تفسيرهاى گوناگونى گفته شده يا مى توان گفت، از جمله:
1- اين حديث در حقيقت اشاره به «برهان نظم» است، يعنى هركس شگفتيهاى ساختمان روح و جسم خود را بداند و به اسرار و نظامات پيچيده و حيرت انگيز اين اعجوبه خلقت پى برد، راهى به خدا به روى او گشوده مى شود؛ زيرا اين نظم عجيب و آفرينش شگفت انگيز نمى تواند از غير مبدا عالم و قادرى، سرچشمه گرفته باشد. بنابراين، شناختن خويشتن سبب معرفة الله است.
2- ممكن است اين حديث اشاره به «برهان وجوب و امكان» باشد، چرا كه اگر انسان دقت در وجود خويش كند مى بيند وجودى است از هر نظر وابسته و غير مستقل، علم و قدرت و توانايى و هوشيارى و سلامت و بالاخره تمام هستى او با شاخ و برگهايش، وجودى است غير مستقل و نيازمند كه بدون اتكا به يك وجود مستقل و بى نياز، يك لحظه امكان ادامه بقاء او نيست. او به اصطلاح شبيه به معانى حرفيه است كه در ضمن جمله به كار مى روند، و در واقع بدون وابستگى معانى اسميه، مفهوم و معنى خود را بكلى از دست مى دهند؛ (مثلا، هنگامى كه گفته مى شود: «من از خانه به سوى مسجد رفتم» واژه «از» و «تا» بدون تكيه بر «خانه» و «مسجد»، هيچ مفهومى ندارد. بنابراين، معانى اسميه است كه به معانى حرفيه مفهوم مى بخشد.) و به اين ترتيب هر كس خود را با اين ويژگى بشناسد خداى خود را خواهد شناخت،


منبع : پایگاه دارالهدی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اگر نیازمندید هم انفاق کنید
نمازشب و نوافل
سيري در قرآن و قرآن پژوهي (2)
ارتباط میان مسئولیت اخلاقی و مسئولیت فقهی!
رمضان، بهترین فرصت برای طهارت روح
فرهنگ عاشورا وامام حسین(ع) مرکز ثقل اصول دين
بخشنده ترین مردم در نگاه امام حسین علیه السلام
چهره امام حسين(ع)
تمام شب در عبادت
عظمت شب قدر

بیشترین بازدید این مجموعه

ملحق شدن راس مطهر امام حسین (ع) به بدن مطهر
نمازشب و نوافل
دعا به رزمندگان و مجاهدان اسلام‏
لطف و محبت به گنهكار
نخستین کسی که وارد جهنم می شود!
لباسی برای زینت شما!!
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
مسؤوليت عظيم ما در برابر حادثه كربلا
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^